ردپای استثمار در جهان کودکی
Published:
خلاصه کتاب «ردپای استثمار در جهان کودکی» نوشته کامیل احمدی
کودک کار به کودکی گفته میشود که به فعالیتی اشتغال دارد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی، و شخصیتی او مضر است و امکان رشد طبیعی را که شامل حق آموزش و بازی است از او سلب میکند. کامیل احمدی در این کتاب به مطالعه و شناخت کار کودکان و اشکال گوناگون آن در تهران پرداخته و پیامدها و آسیبهایی که کودکان در محیط کار متحمل میشوند را مورد بررسی قرار داده است.
کلیات پژوهش
هدف این پژوهش شناسایی و مطالعه اشکال کار کودکان در شهر تهران به لحاظ ماهیت، شرایط و پیامدهای آن برای کودکان است. در یک دید کلان، دلایل کار کودک را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد:
۱. دلایل بیواسطه: کمبود یا نداشتن پول یا غذا، افزایش قیمت کالاهای اساسی، مقروض بودن خانوادهها، شوکهای خانوادگی همچون مرگ یا بیماری سرپرست خانواده، کمبود برداشت محصول، نبود مدرسه یا وجود مدارسی با سطح کیفی پایین و ضعیف یا مواد درسی نامربوط، تقاضا برای کارگر ارزان در کارگاههای کوچک غیررسمی، عدم توازن کسبوکار و درآمد مزرعه خانوادگی با هزینه نیروی کار.
۲. دلایل نهفته: از همپاشیدگی خانوادههای گسترده و سیستمهای حمایت اجتماعی غیررسمی، والدین تحصیلنکرده بیسواد یا کمسواد، نرخ باروری بالا، انتظارات فرهنگی از کودکان درباره کار و آموزش، دیدگاههای تبعیضآمیز بر اساس جنسیت، طبقه، قومیت، ملیت، مذهب، نژاد، طرز تلقی از فقر، آرزو برای مصرف کالا و استانداردهای زندگی بهتر، احساس فشار کودکان ازسوی خانوادههایشان و افراد فقیر ازسوی ثروتمندان.
۳. دلایل ساختاری: کاهش درآمد ملی، نابرابری بین ملیتها و مناطق مختلف و وضعیت نامطلوب تجارت کسبوکار، شوکهای اجتماعی مانند جنگ، بحرانهای مالی و اقتصادی، مهاجرت، تعهدات سیاسی یا مالی ناکافی برای آموزش خدمات اساسی و حمایت اجتماعی، حکمرانی بد و ضعیف، محرومیت اجتماعی گروههای حاشیهای، و کمبود قانونمندی یا عدم تقویت مؤثر آن.
در قانون کار جمهوری اسلامی ایران درباره بهکارگیری کودکان و نوجوانان حدودی تعیین شده است. بر اساس ماده ۸۰ قانون اساسی، بهکار گرفتن و استخدام افراد زیر ۱۵ سال ممنوع است، در حالیکه در کنوانسیون جهانی حقوق کودک هر فرد زیر ۱۸ سال کودک محسوب میشود. با اینکه ایران با شروطی این کنوانسیون را امضا کرده است، اما حدود سن کودکی را بر اساس قوانین شرع مشخص میکند که بر پایه آن، کودک به فردی گفته میشود که به سن بلوغ نرسیده باشد (سن بلوغ در پسر ۱۵ سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام قمری تعیین شده است). بر پایه ماده ۸۰ قانون کار، هیچ کارفرمایی نمیتواند افراد زیر ۱۵ سال را استخدام کند، اما بهکارگیری نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ سال به صورت مشروط پذیرفته شده است.
بر اساس ماده ۸۲ قانون کار، ساعات کار روزانه کارگر نوجوان نیم ساعت کمتر از ساعات کار معمولی کارگران است. بر اساس ماده ۸۳، ارجاع هر نوع کار اضافی و انجام دادن کار در شب و نیز کارهای سخت، زیانآور، خطرناک، و حمل بار با دست بیشاز حد مجاز و بدون استفاده از وسایل مکانیکی برای کارگر نوجوان ممنوع است. در نهایت بر اساس ماده ۸۴، در مشاغل و کارهایی که برای سلامت یا اخلاق کارآموزان و نوجوانان زیانآور است، حداقل سن ۱۸ سال تمام خواهد بود. بر پایه قانون تامین اجتماعی، صرف برقراری ارتباط کاری میان کارگر و کارفرما، کارفرمایان را به بیمه کردن کارگران ملزم میکند، بنابراین کارگران نوجوان باید از بدو استخدام، تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی قرار بگیرند. اما، برخی کارفرمایان که افراد زیر ۱۵ سال را به صورت غیرقانونی استخدام میکنند با توجیه این مطلب که چنین افرادی به دلیل سن کم، عنوان کارگر برای آنها منتفی است، آنها را بیمه نمیکنند. اما سازمان تامین اجتماعی کارفرمایان را موظف کرده است تا کارگران خود را بیمه کنند، ولو اینکه سن کارگران کمتر از ۱۵ سال باشد.
انواع کار کودک
دیدگاههای مختلفی در مورد انواع کار کودکان وجود دارد. راجرز و استندینگ فعالیتهای کودکان را به ۱۰ بخش دستهبندی میکنند که عبارتند از کار خانگی، کار غیرخانگی، کار بدون مزد، کار گروهی، کار مزدوری، فعالیتهای اقتصادی حاشیهای، تعلیموتربیت، تنپروری و بیکاری، تفریح و فراغت، و فعالیتهای تولیدی و بازتولیدی. بر اساس نظر آنها، مقوله کار، تنها بخشی از فعالیتهای کودکان بهشمار میآیند. یونیسف کار کودکان را به سه بخش تقسیم کرده است: کار بدون مزد در داخل خانواده (مانند کار خانگی، تولید هنرهای دستی و ...)، کار درون خانواده اما بیرون از منزل (مانند کشاورزی و شبانی)، و کار بیرون از خانواده (مانند شاگردی و پادویی کردن). ملاک تقسیمبندی کار به کار درون یا بیرون خانواده دیدگاهی است که بسیار منازعهبرانگیز است، چرا که معلوم نیست که در تمام حالاتی که کودکان با خانواده یا برای خانواده کار میکنند در معرض خطرهای کمتری قرار داشته باشند.
سازمان جهانی کار در سال ۱۹۹۹ کنوانسیون حذف فوری بدترین اشکال کار کودکان را تصویب کرد تا بدین وسیله با اقدامات ملی و فراملی از استثمار کودکان جلوگیری کند و مانع بهکارگیری آنها در مشاغل سخت و زیانآور شود. از جمله موارد مهمی که در این کنوانسیون بر آن تأکید شد آموزشوپرورش رایگان و توجه به نیازهای اساسی کودکان و خانواده آنها به منظور جلوگیری از کار کودکان بوده است. این کنوانسیون در سال ۱۳۸۰ در ایران نیز تصویب شد. بر اساس این کنوانسیون، هر عضوی که آن را تصویب میکند باید اقدامات فوری و موثری را برای تامین ممنوعیت و محو بدترین اشکال کار کودک اتخاذ کند. بر اساس این کنوانسیون، بدترین اشکال کار کودک عبارتند از:
۱. کلیه اشکال بردگی یا شیوههای مشابه بردگی، از قبیل فروش و قاچاق کودکان، بندگی به علت بدهی، کار اجباری مانند استخدام اجباری کودکان برای استفاده در درگیری مسلحانه.
۲. استفاده، فراهم کردن، یا عرضه کودک برای روسپیگری و پورنوگرافی.
۳. استفاده، فراهم کردن، یا عرضه کودک برای فعالیتهای غیرقانونی مانند تولید و قاچاق مواد مخدر.
۴. کاری که به دلیل ماهیت آن یا شرایطی که در آن انجام میشود، احتمال دارد برای سلامتی، ایمنی، یا اخلاقیات کودکان ضرر داشته باشد.
بر اساس کنوانسیون منع بدترین اشکال کار کودک، کارهای مضر برای افراد زیر ۱۸ سال به شرح ذیل است:
۱. کار در معادن
۲. کار در مخازن سربسته
۳. کار در کارگاههای دباغی، سالامبورسازی، و رودهپاککنی
۴. کار در گندابروها، بخش جمعآوری، حمل و دفن زباله شهری
۵. سمپاشی باغات و اشجار و مزارع و ضدعفونی اماکن و طویلهها و آشیانههای مرغداری
۶. غواصی
۷. کار در ارتفاع بیش از پنج متر از سطح زمین روی دکلها، اتاقکهای متحرک، داربستها، و اسکلتها
۸. کار در محیطهایی با سروصدای بالا (بیش از حد مجاز)
۹. کار روی خطوط و پستهای انتقال برق با فشار ۶۳ کیلوولت و بالاتر
۱۰. مشاغل شنپاشی، پخت آسفالت دستی، قیرپاشی، و مالچپاشی
۱۱. کار با وسایل دارای ارتعاش بالا (بیش از حد مجاز)
۱۲. حفر قنوات و چاهها و فاضلابها و تونلهای زیرزمینی
۱۳. کارهایی که استمرار آنها موجبات ابتلا به بیماریهای حاصل از اشعه را فراهم میآورد (نظیر کار با مواد رادیواکتیو و در معرض پرتوهای یونساز)
۱۴. کارهای ساختمانی
۱۵. رانندگی و کار با وسایل نقلیه سبک و سنگین و نیز ماشینهای راهسازی و کشاورزی
۱۶. ریختهگری فلزات، شیشهگری، حمل و جابهجایی مواد مذاب از کورههای فعال و کار در مجاورت کورههای پخت چینی و سفال
۱۷. کار در باراندازها، نیروگاهها، پالایشگاهها، پتروشیمیها، و سایر واحدهای نفت و گاز
۱۸. کار در کارگاههای قالیبافی، نمدمالی، زیلوبافی، ریسندگی، و بافندگی
۱۹. کار در کارخانههای تولید محصولات آزبست و کارخانههای تولید سیمان و محصولات سیمانی
۲۰. کار در جنگل، جنگلبانی، قطع و حمل اشجار
۲۱. کار در دامداریهای صنعتی و کشتارگاهها
۲۲. کار با مواد قابل اشتعال و منفجره
۲۳. کار در کارخانههای آسفالتسازی، سنگشکنها، سنگبریها، کارهای راهسازی
۲۴. متصدی کلرزنی و تصفیه مخازن آب
۲۵. کار در غسالخانه و دفن مردهها
۲۶. ملوانی و کار در موتورخانه کشتی یا کشتیسازی
۲۷. کار در صنایع آبکاری
۲۸. کار با دستگاههای خطرناک نظیر ماشینآلات درودگری یا پرسهای تزریقی، ضربهای، هیدرولیکی، و نظایر آن
۲۹. کار در کورهپزخانهها
۳۰. کار با مواد پشمشیشه و تولید محصولات مربوط به آن و جابهجایی و انبار کردن آنها
۳۱. عایقکاری، نصب و تولید ایزوگام، و قیرگونی کردن بامها و طبقات
۳۲. آهنگری، جوشکاری، سنگزنی، و رنگآمیزی
۳۳. اوراقکاری و برشکاری فلزات و سنگهای ساختمانی
۳۴. کار در بیمارستانها و مراکز درمانی و رواندرمانی، سرای سالمندان و رادیولوژیها و آزمایشگاهها
۳۵. کار در نانواییها
۳۶. کر در کارگاهها و کارخانههایی که به حوی مواد شیمیایی و سموم را تولید، بستهبندی، فرموله، یا انبار میکنند
انواع کار کودکان در تهران
تولیدی های کفش و کیف، پوشاک: خیابان برلن در جنوب خیابان جمهوری، خیابان باغ سپهسالار، مرکز خرید شانزلیزه در خیابان جمهوری، بخشهایی از خیابان عودلاجان در محله پامنار و بازارچه شاپور بازار بزرگ تهران از مراکز مهم تولیدی کیفوکفش و پوشاک در تهران هستند که کارگاههای زیادی را در خود جا دادهاند. وجه غالب مشترک تمام این کارگاهها و تولیدیها حضور نیروی کار زیر ۱۸ سال برای کارهای غیرتخصصی، مانند پادویی و وسطکاری، است. بسیاری از این اصناف خانوادگی هستند و خیلی از تولیدکنندگان به صورت موروثی در این حرفه مشغولند. آنچه این کارگاهها را با دیگر مناطق و مراکز محل کار کودکان متفاوت میکند حضور کمرنگ نیروی کار مهاجر است، بهجز بازار عودلاجان، که بیشتر نیروی کار آن مهاجران افغانستانی هستند.
از اهم مخاطرات این نوع کارها برای کودکان میتوان از گیرکردن انگشت زیر سوزن چرخخیاطی، بریده شدن دست و انگشتان به هنگام کار با قیچی، سرعت بالای برخی از دستگاهها و تحمل فشار مضاعف برای هماهنگ شدن با سرعت آن، کار با مواد شیمیایی و اشتعالزا، حوادث آتشزا در محیط کار، معتاد شدن در نتیجه استنشاق مواد شیمیایی، برش و قطع اعضای دست و پا، انجام کارهای یکنواخت و آسیب دیدن مغز، جابهجایی بارهای سنگین، مواجهشدن با مسائل اخلاقی و پیامدهای آن بر شخصیت و رفتار کودک، و مشاهده برخی از رفتارهای پرخطر مانند مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی نام برد.
مشاغل کشاورزی: کار در این صنف طیف بسیار متنوعی از کارها را در برمیگیرد، همچون کاشت برخی از محصولات، برداشت محصولات، تمیز کردن سبزیجات و صیفیجات، جابهجایی بار، شستن سبزی، دستهبندی آن، کار در گلخانهها، و غیره. مزارع کشاورزی بیشتر در جنوب و غرب تهران (مانند شهریار) تمرکز یافتهاند، مانند روستای گلحصار که از توابع بخش کهریزک است و سهراه ترانسفور که جزو شهرری است. کار در این بخش در قالب شبکههای خانوادگی یا دستههایی از کارگران مجرد انجام میشود. بیشتر نیروی کار در این بخش افغانستانیها، دستههایی از بلوچهای پاکستان، و در رتبه آخر ایرانیها به میزان کمتر هستند. محل اسکان کارگران بخش کشاورزی بیشتر آلونکهای دستساز یا چادرهایی است که در داخل همین مزارع برپا میشوند. گاهی دسترسی نداشتن به خدماتی رفاهی مانند آب آشامیدنی سالم، گاز شهری، و سایر تسهیلات رفاهی مانند حمام و دستشویی مناسب از مشکلات بسیار عمده این دسته از کارگران و کودکانی است که در این مکانها اسکان گزیدهاند.
کارهای کشاورزی، از آنجا که نیازمند صرف نیروی بدنی زیادی است، برای کودکان بسیار ناخوشایند است. از اهم سختیهای کار در مزارع میتوان به مواردی مانند ساعات کار طولانی، کار فیزیکی طاقتفرسا، کمردرد، کار در محیط پرگردوخاک و گاهی همراه با گلولای، کار در زمینهای مرطوب، کار زیر آفتاب، مزاحمت حشرات، مواجه با برخی از حیوانات خطرناک مانند مار، جابهجایی بار سنگین، درد جسمانی ناشی از کار زیاد، استفاده از آب فاضلاب برای آبیاری برخی از مزارع، رنگی شدن دست به هنگام پاک کردن برخی از محصولات مانند گردو، بریده شدن دست به هنگام جمعآوری برخی از محصولات با چاقو و داس، و مواردی از این دست اشاره کرد.
مشاغل مرتبط با گل: گلفروشی و کار در مشاغل مرتبط با آن کودکان بسیاری را به خود جذب کرده است. سه دسته مشخص از گلفروشها از هم قابل تفکیک هستند: (۱) آنهایی که در خیابانها و سر چهارراهها گل میفروشند، (۲) کودکانی که در برخی از مراکز تفریحی، مانند درکه و کن، گل میفروشند، و (۳) کودکانی که در گورستانها، مانند بهشتزهرا و مسیرهای منتهی به آرامستانها گل میفروشند. بازار گل محلاتی، بزرگترین بازار گل تهران است که در بزرگراه محلاتی قرار دارد و نزدیک به ۶۰۰ غرفه در این آن وجود دارد. ساعت شروع به کار بازار گل محلاتی از حدود چهار صبح آغاز میشود و تا دوازده ظهر ادامه دارد، اگر چه در روزهای آخر هفته و روزهای تعطیل غرفهها تا ساعاتی از بعدازظهر هم کار میکنند. کودکان مشغول به کار در بازار محلاتی اغلب اهل میمنه از مزارشریف افغانستان هستند.
همه کودکان بازار گل محلاتی باید از دفتر شورای بازار گل یونیفرم کار تهیه کنند تا اجازه کار داشته باشند و گاریهایشان پلاکدار شود. این گاریها به خود کودکان تعلق دارند و خرید و فروش گاری با خودشان است. بیشتر این بچهها ساعات کار طولانی دارند و معمولا حدود ساعت دو، دو و نیم نیمهشب از خواب بیدار میشوند تا بتوانند ساعت چهار صبح سر کار باشند. آنها تمام هفت روز هفته کار میکنند و آخر هفته ازدحام کاری بیشتر را پشتسر میگذارند. از ساعت چهار صبح تا دوازده ظهر در بازار گل کار میکنند و بعد از آن هم با تعطیلی بازار، تمیزکاری پشت درهای بسته شروع میشود. پیش از همهگیری کرونا، تعداد کودکان گاریگردان بیشتر بود، ولی به دلیل شیوع کرونا و بازرسیهای شهرداری، مسئولان، کودکان با جثههای کوچک را از گاریگردانی خارج و وارد سیستم شاگردی مغازهها کردهاند. کودکان از این مساله خیلی ناراضی هستند، چرا که هم حقوق کمتری میگیرند و هم باید در محیط بستهتر و با قواعد بیشتری کار کنند.
بازار گل امامرضا یا خاوران نیز از بزرگترین بازارهای گلوگیاه تهران است که در جاده خاوران بعداز شهرک مشیریه قرار دارد. ساعت کاری این بازار از سه و نیم صبح آغاز میشود و تا یازده ظهر ادامه دارد. گاریهای موجود در بازار گل امام رضا، مثل بازار محلاتی، همگی پلاک و سازماندهی شدهاند و به ازای مبلغی که ماهیانه پرداخت میکنند اجازه کار دارند. دو نکته بازار گل امام رضا را از بازار گل محلاتی متمایز میکند: یک اینکه به دلیل دور بودن از شهر افراد کمتری برای خرید جزئی و شخصی به این بازار مراجعه میکنند، و دو اینکه تعداد کودکان کار در بازار گل خاوران از محلاتی کمتر است.
قسمت پایانی بزرگراه آزادگان که مهمترین مسیر منتهی به بهشتزهرا در روزهای آخر هفته مملو از کودکان گلفروش است. بساطهای (پاتوقهای) گلفروشی در آن منطقه به افرادی تعلق دارد که اغلب ایرانی و کهنهکار هستند. این افراد، یا خودشان در پاتوقهای گلفروشی، بساط گل پهن میکنند یا پاتوق را اجاره میدهند. در صورتیکه خودشان بساط کنند، کودکان را به کار میگیرند تا برایشان گلفروشی کنند و در صورتی که پاتوق را اجاره بدهند نیز مستأجر از کودکان برای فروش گلها استفاده میکند. اغلب کودکان گلفروش بهشتزهرا کودکان مهاجر افغانستانی هستند که در مناطقی همچون کهریزک و کریمآباد زندگی میکنند، اما در میان آنها کودکان ایرانی هم دیده میشود.
برخی از کودکان در مراکز تفریحی، مانند درکه و فرحزاد و کن، گل میفروشند. این کودکان اکثرا با اجازه یا بدون اجازه صاحب رستورانها وارد آنجا میشوند و گلهایشان را در داخل این رستورانها یا در ورودی آنها میفروشند. در برخی از مواقع، وقتی برای فروختن گلها از صاحب رستوران یا مدیریت آنجا اجازه نمیگیرند، ممکن است کارکنان رستوران با آنان برخورد کلامی یا فیزیکی داشته باشند. کودکانی که در خیابان گل میفروشند با چند مشکل عمده مواجه هستند که ندادن پول گل مهمترین آنهاست. مشکل دیگر شهرداری و مأمورانش است که ممکن است در جهت رفع سد معبر، به بچهها حمله کنند و گلهای آنان را ببرند. سروکله زدن با مشتری و درخواست مشتریان برای گرفتن تخفیف یکی دیگر از مشکلات این کودکان است. رفتار نامناسب شهروندان با این کودکان یکی دیگر از مشکلات آنهاست. یا اگر گل را به قیمت کمتر از نرخ آن بفروشند، صاحبکار قیمت کمشده را از حقوق روزانه آنها کم میکند.
کورههای آجرپزی: شمسآباد که در حدفاصل اسلامشهر و بزرگراههای تهران-ساوه و آزادگان قرار دارد، منطقهایست که با کورههای آجرپزی شهرت دارد. ۲۸ کوره آجرپزی در کنار هم منطقه شمسآباد را تشکیل میدهند، کورههایی که اغلب آنها تغییر کاربری داده یا تعطیل شدهاند. در برخی از کورههای آجرپزی شمسآباد بین ۱۰ تا ۱۵ خانوار زندگی میکنند که اغلب پرجمعیتاند. معمولا هر ۱۰-۱۵ خانوار که در یک کوره زندگی میکنند فقط یک حمام و حتی یک سرویس بهداشتی مشترک دارند. آنها آب آشامیدنی سالم ندارند و برای مصارف خود یا از آب چاه استفاده میکنند که غیربهداشتی است یا ارباب با تانکر برای آنها آب میآورد. حدود ۷۰ درصد شاید هم بیشتر ساکنان کورههای شمسآباد مهاجران افغانستانیاند که مجوز قانونی اقامت ندارند. اغلب خانوادهها از ساعات اولیه صبح به کار مشغول میشوند و تا حدود ساعت پنج بعدازظهر خشت میزنند و حقوق دریافتی بر اساس خشتهایی است که میزنند. کودکان نیز با توجه به توان خود در کارهایی مانند خشتزدن و چیدن خشتها فعالیت میکنند.
توجه رسانهها به منطقه و حضور مداوم انجمنها و گروههای خیرین باعث شده است برخی افراد در همین کورهها به عنوان واسطه میان گروههای کمککننده و نیازمندان قرار بگیرند. آنها، همچون راهنمای گردشگری، مراجعان را در منطقه میچرخانند و توضیحاتی میدهند و سپس کمکها را دریافت میکنند تا میان نیازمندان تقسیم کنند، اما به گفته ساکنان محلی، این افراد اقلام کمکی را تحویل میگیرند و بخش اندکی را به نیازمندان میدهند و باقی را در بازار آزاد میفروشند. از سوی دیگر هجوم گروهها و انجمنهای خیریه باعث شده است حس تعاون و همکاری بین اهالی از میان برود و ساکنان محلی برای دریافت کمکهای بیشتر با هم رقابت کنند. کار در این بخش نیز با مخاطرات زیاد همراه است، مواردی مانند کار زیر آفتاب در تابستان، جابهجایی مواد سنگین، سوختگیهای شدید، افتادن آجر روی پاها، استنشاق گردوغبار و مشکلات تنفسی، بودن در مجاورت گرمای کورهها، خفگی در آتشخانه کوره، افتادن در قیف تغذیه دستگاههای خشتزن، افتادن نوار نقاله روی کودک، افتادن در گودالهای حفرشده در محوطه کارگاه، درگیری کودک با اجزای گردنده ماشین، ریزش آجر و خشت خام روی کودک.
کودکان کار در فرحزاد و کن: در شمال غرب تهران، در دامنههای جنوبی ارتفاعات البرز دره فرحزاد قرار دارد که از نظر وجود دو قشر کاملا متفاوت با یکدیگر، نقطه منحصربهفردی در تهران است: قشر مرفه و گروههای آسیبپذیر. محله فرحزاد یکی از محلههایی است که بخش قابلتوجهی از مهاجران ایرانی و افغانستانی و کودکان کار را در خود جای داده است. در این محله سه دسته یا گروه زندگی میکنند: (۱) بومیان فرحزاد که اغلب در خانههای ویلای زندگی میکنند، (۲) مهاجران ایرانی از مناطق مختلف که چند دهه است به این محه مهاجرت کردهاند و بیشتر از اقوام کرد، ترک و لک هستند، و (۳) افغانستانیها. یکی از دلایل مهاجرت گروههای فقیر به این منطقه به این دلیل است که این محله جزو مناطق اسکان غیررسمی است.
کودکان کار در این محله در سه دسته عمده به کار مشغول هستند: (۱) بخش قابلتوجهی از آنها در کارهای خیابانی در مناطق شمالی شهر تهران کار میکنند. آنها کارهایی مانند تکدیگری، شیشهپاککنی، دستفروشی و مانند اینها را در سر چهارراهها انجام میدهند. کار میکنند. بخشی از این کودکان به همراه خانوادههایشان وارد کارهای خیابانی میشوند، (۲) دسته دیگر کودکانی هستند که در کارهای ساختمانی کار میکنند و میتوان گفت که بخش بزرگی از نیروی کار در بخش ساختمان از ساکنان محله فرحزاد و کودکان این منطقه تأمین میشود، و (۳) بخش بزرگی از این کودکان در کارهای مکانیکی و صافکاری وارد میشوند. در محله فرحزاد و اطراف آن تعداد زیادی مکانیکی فعالیت دارند و بخش عظیمی از کودکان کار این منطقه در این مکانیکیها کار میکنند که هدف بسیاری از آنها یادگیری این حرفه است. البته تعداد دیگری از کودکان کار هم هستند که در کارهای دیگری مانند زبالهگردی، فروش برخی از میوههای محلی (مانند توت)، فروشگاههای مواد غذایی، و ضایعات کار میکنند، اما تعداد آنها اندک است.
کن و سولقان نام دو روستا در غرب تهران است که به وسیله رودخانه کن از هم جدا شده بودند. منطقه کن از جهات زیادی با منطقه فرحزاد شباهت دارد، از جمله این که به عنوان تفریحگاه بخشی از مردم تهران بهشمار میرود. هنوز هم باغهای توت و خرمالو در این منطقه بخش اعظم توت و خرمالوی پایتخت را تأمین میکنند. علاوه بر آنها، باغات میوه هنوز در این منطقه سرسبز و سرپا هستند و صاحبانشان از آنها به عنوان تفریحگاه استفاده میکنند و گاهی هم برای مراسمهای خاص اجاره داده میشوند. ساکنان بومی کن سه گروه بودند: (۱) آنهایی که همچنان در این منطقه زندگی میکنند، (۲) گروهی که برای زندگی به دیگر مناطق تهران رفتهاند، ولی همچنان باغ و تفریحگاهی در کن دارند، و (۳) کنیهایی که برای همیشه این منطقه را ترک کردهاند. خروج اهالی بومی از این منطقه و همچنین دور از دسترس بودن منطقه و ارزانتر بودن اجارهبهای منازل در برخی مناطق کن باعث شده است در این منطقه همچون فرحزاد، گروه بسیاری از مهاجران غیرقانونی اقامت داشته باشند، مهاجرانی که اغلب آنها از افغانستان به تهران مهاجرت کردهاند.
بیشتر کودکان کار این منطقه کودکان مهاجرند. نوع کارهایی که کودکان منطقه انجام میدهند بسته به مهارت و موقعیت خانوادگی و زندگی آنها متغیر است. برخی کودکان در رستورانها و باغسراها کار میکنند و برخی کارهایی از قبیل سرایداری، باغداری و میوهچینی انجام میدهند. گروهی از آنها در همان منطقه کن سکونت دائم دارند و برخی نیز کارگران فصلی هستند و پس از اتمام تابستان به شهر و کشور خود بازمیگردند. کودکان دستفروش در مترو و سر چهارراههای منطقه کن نیز تعداد قابلتوجهی از کودکان کار را تشکیل میدهند که روزانه از این منطقه به دیگر نقاط تهران میروند و شب به خانههای خود بازمیگردند. گروهی دیگر از کودکان هم در کارهایی همچون پاککردن و خردکردن سبزی به همراه دیگر اعضای خانواده مشارکت دارند. در کنار همه این موارد، یک مرکز بزرگ تعمیرگاهی اتومبیل نیز در منطقه کن هست که تعداد زیادی از کودکان را جذب کارهای مکانیکی و صافکاری کرده است. علاوه بر اینها، بچههایی هم هستند که در منطقه تفریحگاهی کن یا در مقابل رستورانها و مغازهها بساط پهن میکنند و میوه، گردو، و بلال میفروشند. شاگردی در مغازههایی مثل فروشگاههای مواد غذایی هم نوع دیگری از کار است که کودکان منطقه کن تجربه میکنند.
کودکان کار و خیابان: این نوع از کار شناختهشدهترین شکل کار کودکان است، بهطوریکه بسیاری از مردم کودکان کار را با بچههای کار و خیابان میشناسند. کودکان کار و خیابان را میتوان به سه گروه عمده تقسیم کرد: (۱) کودکانی که در خیابانها، معابر، و چهارراهها کالایی برای فروش دارند، مثل کودکان فالفروش، جورابفروش، و گلفروش، (۲) کودکانی که در معابر و چهارراهها خدماتی را ارائه میدهند، مثل پاک کردن شیشه اتومبیلها، و (۳) کودکان متکدی که با اصرار و التماس از مردم کالا یا خدماتی را مطالبه میکنند، برای مثال از مردم میخواهند برایشان چیزی بخرند. دسته اول و دوم معمولا در چهارراهها و معابر پرتردد حضور دارند و درآمدشان به میزان کالایی که میفروشند یا خدماتی که ارائه میدهند بستگی دارد، اما دسته سوم معمولا در مسیرهای پرتردد عابران حضور مییابند و درآمدشان به میزان ترحمی بستگی دارد که میتوانند به سمت خود جلب کنند. این کودکان شهروندان را با خواهش و اصرار به داخل مغازهها میبرند تا برایشان خرید کنند و کالاهایی همچون برنج، چای، و مواد شوینده را میطلبند تا بتوانند آنها را با قیمتی کمتر به مغازههای دیگر بفروشند.
کودکان خانوادههای مهاجر افغانستانی، کودکان کولیها (غربتیها) برخی شهرهای شمال و شمالشرقی کشور، و کودکان مهاجر بلوچ پاکستانی اکثریت کودکان کار و خیابان در تهران را تشکیل میدهند. کودکان کار و خیابان بیشتر به شکل گروهی، خانوادگی، و فامیلی به تهران آمدهاند و به همین شکل هم در خیابان حضور دارند و کار میکنند، اما یک تفاوت عمده میان کودکان کولیهای ایرانی با کودکان مهاجر وجود دارد و آن این است که بیشتر کودکان مهاجر بدون همراهی والد در خیابانها حضور دارند و کار میکنند، ولی کودکان ایرانی بیشتر به همراه بزرگتر و والد خود در خیابانها کار میکنند.
به چهارراهها و معابر پرترددی که کودکان در آنجاها حضور دارند و کالایی را میفروشند یا خدماتی را ارائه میدهند پاتوق گفته میشود. پاتوقها تحت کنترل افرادی است که سابقه طولانیتری دارند و خود را مالک آن پاتوق میدانند. افراد جدید و تازهکار برای اینکه اجازه کار در پاتوقهای این افراد را داشته باشند روزانه باید به آنها مبلغی را پرداخت کنند. برخی پاتوقها هم حالت وراثتی پیدا کردهاند و اینگونه است که از کودکان قدیمیتر فامیل و خانواده به کودکان جدیدتر و تازهواردها رسیده است. در مواردی نیز مالکان پاتوقها برخی کودکان را کرایه میکنند تا برایشان کار کنند و در پایان روز تمام درآمد کودک را از او میگیرند و مبلغی به او میدهند، آن هم به شرطی که درآمد روزانه کودک قابل قبول باشد. برخی پاتوقها هم وجود دارند که ناشناختهتر هستند و هنوز تحت کنترل کسی قرار نگرفتهاند. در بعضی از مناطق غیرمرکزی سعادتآباد، خیابانهای اطراف ونک، آریاشهر، و صادقیه تعداد بسیاری از این پاتوقها وجود دارد. در این پاتوقها کودکان تازهوارد کار میکنند که به ازای کار کردن در آن پاتوق به کسی اجاره نمیدهند.
مجموعه یافتههای میدانی نشان میدهد که کار کودکان در خیابان به شکل نظاممند و مکانیکی انجام میشود، به این شکل که اغلب این کودکان شبها با ون و یا ماشینهایی که به سراغشان میآیند به خانه میروند. از آنجا که این کودکان به صورت گروهی یک خودرو را برای رفتوبرگشت کرایه میکنند و در پاتوقهای خاصی پیاده میشوند، تصور رایج آن است که احتمالا همه این کودکان برای یک باند یا به صورت باندی کار میکنند، در حالیکه این شکل کار کردن در میان آنها وجود ندارد، بلکه آنها فقط برای حفظ امنیتشان در مقابل سارقان در شهر و در طول مسیر و برای کاهش هزینههای رفتوآمدشان به صورت گروهی با هم تردد یا کار میکنند.
از این مخاطرات این کار میتوان به پیادهرویهای طولانی درطول روز به هنگام دستفروشی در مترو یا سرپا بودن مدام اشاره کرد. در این گروه کارها گاهی کودکان با هم دعوا میکنند و ممکن است به یکدیگر نیز صدمه بزنند. کودکانی که در خیابان کار میکنند نیز با این مسائل مواجهند. همچنین آنها با مسائل دیگری مانند سرما و گرما، استنشاق دود و سایر مواد شیمیایی ناشی از ساییدگیهای لنتهای ترمز و لاستیک نیز روبهرو هستند. این گروه همچنین برخی دیگر از آسیبهای فیزیکی مانند امکان تصادف و افتادن را نیز تجربه میکنند. از دیگر مخاطراتی که این کودکان با آن مواجهند مخاطرات روانی و اخلاقی است. برای مثال زمانیکه کودک برای فروش جنسش به مشتری اصرار میکند، یا در کار خشونتهای کلامی را تجربه میکند یا مهمتر از همه پیشنهاد رابطه جنسی را از سوی برخی از دیگران دریافت میکند که او را با چالشها و احساسات منفی مواجه میکند. خشونتهای فیزیکی و سرقت از یکدیگر نیز از دیگر مسائلیست که این کودکان دارند.
کار در میادین میوه و ترهبار: کار در این صنف، فعالیتی کاملا سازمانیافته است که تحت نظارت سازمان میادین میوه و ترهبار شهرداری تهران انجام میشود. کودکانی که در این صنف کار میکنند اغلب مهاجرند و به دور از خانواده کار میکنند. بیشتر آنها از مناطق کردنشین استان کردستان به تهران آمدهاند، هر چند مهاجران شهرهای دیگر مانند مهاجران نیشابوری، اراکی و اتباع افغانستانی نیز در این بخش کار میکنند. ساعات رسمی کار کودکان در تابستان، از ساعت هشت صبح تا هشت شب است و از ساعت یک تا سه بعدازظهر برای ناهار و استراحت تعطیل میشود. در کنار ساعات رسمی کار، کودکان ساعات دیگری را نیز به کار مشغولند، برای مثال آنان در شب و اکثرا از ساعت دو شب تا شش صبح بار خالی میکنند، صبح از ساعت هفت تا هشت به چیدن بارها مشغول میشوند، و بعد از ساعت هشت شب نظافت داخل مغازه را انجام میدهند. جمعهها نیز تا ساعت یک ظهر کار میکنند. در برخی از ایام تعطیل رسمی، مانند ایام شهادت یا اعیاد، ممکن است ترهبار به صورت کامل تعطیل شود و یا به صورت پارهوقت باشد.
دستمزد کودکان به صورت هفتگی پرداخت میشود، هر چند آنها هر هفته از کارفرما پول نمیگیرند و روزهایی که ترهبار به صورت کامل تعطیل است به آنان دستمزدی پرداخت نمیشود. در بسیاری از مواقع، کار این کودکان موقتی است و ممکن است چند ماه را کار کنند و سپس مدتی را به شهرستان برای بازدید خانواده بروند. برخی از کودکان فقط در تابستان این کار را انجام میدهند و زمانیکه مدرسه باز میشود، برای ادامه تحصیل به شهر خود بازمیگردند، هر چند بعضی کودکان هم تحصیل را رها و فقط کار میکنند. از اهم سختیهای کار در این صنف برای کودکان میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: جدایی از خانواده، ساعات کار طولانی و درنتیجه خستگی مفرط، کار در شب، دریافت دستمزد اندک نسبت به میزان کار، جابهجایی بارهای سنگین، نداشتن اوقات فراغت، استنشاق گردوخاک به هنگام تخلیه بار و کار در انبار به خصوص در انبارهای سیبزمینی و سیر و پیاز، وجود تعداد زیاد مشتری در برخی از بازارها و در نتیجه اجبار به کار مداوم، برخورد نامناسب ناظران میادین، ایستادن روی پا برای ساعات طولانی، مشاهده تضاد طبقاتی و آسیبهای روانی حاصل از آن، نگاه ترحمآمیز مشتریان به کارگران، محل اسکان نامناسب، زندگی دستهجمعی، و عادت به چاپلوسی برای جلب مشتری.
زبالهگردی: حدود پنجهزار کودک فقط در شهر تهران در این بخش فعالیت دارند. گرچه دستورالعملهای سازمان پسماند شهر تهران کار کودکان را در این بخش منع کرده است، اما با وجود این ممنوعیتها، کار کودکان در این بخش بسیار رواج دارد. کودکانی که در این بخش کار میکنند اکثرا مهاجران افغانستانی از شهر هرات هستند. البته تعدادی از کودکان ایرانی از اقوام مختلف نیز در این حیطه فعالیت دارند. شهرداری تهران جمعآوری و تفکیک زبالههای خشک مناطق را به پیمانکاران واگذار کرده است. پیمانکار نیز ممکن است جمعآوری زبالهها را خودش مدیریت کند یا آن را به افراد دیگر واگذار کند، مانند واگذاری به افغانستانیهایی که به آنان «سرگود»، «ارباب» یا «سرگاراژ» میگویند. جمعآوری زبالهها در دو نوبت صبح و شب انجام میشود. در نوبت صبح اکثرا افرادی زبالهها را جمع میکنند که در بخش پسماند مناطق کار میکنند و تحت نظارت شهرداری منطقه قرار دارند، بنابراین در این نوبت کمتر از کودکان کار استفاده میشود. در نوبت بعدازظهر بیشتر کودکان مشغول جمعآوری زباله هستند. آنان از حدود ساعت چهار بعدازظهر شروع به کار میکنند و تا نزدیک ساعت دوازده شب و حتی بیشتر به کار ادامه میدهند.
برخی از آنها به صورت ماهیانه مبلغی را به کارفرما تحت عنوان «رسوم» میپردازند تا اجازه کار کردن داشته باشند و برخی دیگر مجبورند زبالهها را به نرخی مشخص به کارفرما بفروشند که معمولا این قیمت بسیار ناچیز است. برای افرادی که در این بخش فعالیت میکنند معمولا کارت صادر میشود و یا عکس آنها در گوشیهای گشتیهای پیمانکار ذخیره میشود تا بر آنها نظارت شود و شخص دیگری به صورت غیرمجاز وارد این عرصه برای کار نشود. کودکانی که به صورت رسوم کار میکنند تا پاسی از شب زبالهها را از داخل سطلهای زباله جمعآوری میکنند و سپس آنها را با کامیونهایی که اجاره میکنند به سایتهای بازیافت میبرند و صبح که از خواب بیدار میشوند، به تفکیک زبالهها میپردازند. کودکان زبالهگرد ساعات بسیار طولانی را در شرایط بسیار سخت و ناامن کار میکنند. میزان ساعات کار در کار زبالهگردی بر میزان درآمد کودکان تأثیرگذار است و کودکانی که ساعات بیشتری را کار میکنند درآمد بیشتری دارند.
ابزار کار کودکان در این کار معمولا کتفی (نوع خاصی از گونی برای جابهجایی زباله) و چرخدستی است. محل اسکان این افراد معمولا در داخل سایتهای تفکیک زباله در مناطق جنوب و جنوب غربی و شرقی شهر تهران است. آنها برای جمعآوری زباله معمولا با کامیونهایی که اجاره کردهاند از این مناطق به داخل شهر تهران میآیند و بعد از اتمام ساعت کار، همان کامیونها آنها را به محل اسکانشان بازمیگردانند. کودکان زبالهگرد بسیار آرام هستند و بههنگام کار کمترین ارتباط را با محیط اطرافشان دارند و معمولا در مقابل آزارهایی که تجربه میکنند تسلیم میشوند که شاید ناشی از ترس آنها از شهروندان و شهر تهران باشد. محل اسکان کودکان زبالهگرد بسیار پرخطر است، زیرا گاهی ضابطین قضایی، به همراه بازرسان شهرداری و نیروی انتظامی به این مکانها هجوم میبرند و منازلشان را ویران میکنند.
در مجموع از سختیها و مخاطرات کار زبالهگردی میتوان به تجربه خشونت از سوی ناظران کارفرما و بازرسان شهرداری، ساعات کار طولانی و خستگی مفرط، کار در سرما و گرما، پیادهروی طولانی به همراه حمل بار سنگین، تفکیک زبالهها از داخل سطلهای زباله و زبالههای تر، بوی بسیار بد و مشمئزکننده زبالهها و سطلها، امکان زخمی شدن به هنگام جمعآوری زباله، کار دور از خانواده و وطن، محل اسکان ناامن و کثیف، تخریب مکرر محل اسکان ازسوی شهرداری و قوه قضاییه، نگاه ترحمآمیز شهروندان و شکلگیری احساسات منفی در کودکان، درگیری با سایر زبالهگردها و بیخانمانها، دسترسی نداشتن به امکانات مناسب رفاهی و بهداشتی مانند دستشویی و حمام مناسب در محل اسکان، نداشتن ابزار و لباس کار مناسب، زندگی با بزرگسالان، و صدها مورد دیگر اشاره کرد.
کار در تعمیرگاههای ماشین و مکانیکی: خانواده کودکانی که در این صنف کار میکنند معمولا به آینده کودکانشان نیمنگاهی دارند، بدین معنی که با وارد شدن به این کار حرفهای یاد خواهند گرفت. علاقهمندی کودکان به این شغل یکی از دلایل اصلی ورود کودکان به این کار است. برخی از کودکان نیز به سبب اینکه یکی از اعضای خانواده و بستگانشان در این شغل بودهاند وارد این کار میشوند. کودکانی که در این صنف کار میکنند هم ایرانی و هم افغانستانی هستند. آنان بیشتر در مناطقی مانند فرحزاد، کن، آزادی، و برخی دیگر از مناطق جنوبی تهران به این کار مشغولند. کار در این صنف دیگر مانند گذشته به صورت سنتی انجام نمیشود، یعنی نیازمند گذراندن دورههای حرفهای و اخذ گواهی است، از اینرو کودکان افغانستانی مهاجر (بهویژه آنهایی که به صورت غیرقانونی در ایران حضور دارند و فاقد مدارک هویتی هستند) قادر به شرکت در این دورهها و اخذ گواهی نیستند. این دسته از کودکان معمولا خشونت زیادی را از سوی کارفرمایانشان تجربه میکنند که البته بسته به مورد ممکن است متفاوت باشد.
ساعات کاری در این شغل بسیار طولانی است. کودکان بین ساعت هشت تا نه صبح کار را شروع میکنند و تا نزدیک ساعت نه شب ادامه میدهند. آنان جمعهها را نیز تا ساعت یک ظهر کار میکنند، بنابراین تعطیلی و مرخصی ندارد. بخش قابلتوجهی از کار بخش در بیرون از مغازه انجام میشود، از اینرو کودکان گرما و سرمای تابستان و زمستان را تجربه میکنند. آنان معمولا تجهیزات ایمنی و لباس کار ندارند، زیرا اصلا لباس و تجهیزات ایمنی مناسب برای آنان وجود ندارد. این کودکان تحت پوشش بیمه حوادث هم نیستند و اگر حادثهای برای آنان رخ دهد، کارفرما تعهدی را قبول نمیکند.
مخاطراتی که در این نوع مشاغل کودک را تهدید میکند عبارت است از: کثیف شدن لباسها و دستها، کثیف بودن محیط کار، سردی محل کار در زمستان و گرم بودن آن در تابستان، وجود مواد شیمیایی و روغن ماشین، تنفس انواع مواد شیمیایی، سروصدای زیادی بهخصوص در صافکاری و تراشکاری، جابهجایی قطعات سنگین خودرو، احتمال زخمی شدن و نقص عضو، ماندن در زیر ماشین به دلیل دررفتن جک، سوختگی ناشی از جرقههای دستگاه جوش و ضعیف شدن چشم، احتمال برقگرفتگی به هنگام اتصال سیمها در کار سیمکشی، و مخاطرات دیگری از ایندست.
کار در جوشکاری و ضایعات: بیشتر کودکانی که به بخش جوشکاری وارد میشوند خودشان یا خانواده آنان به این کار به مثابه یادگیری یک حرفه برای آینده مینگرند. بیشتر کودکان شاغل در این بخش وسایل ایمنی کار ندارند و حتی بسیاری از آنان به هنگام جوشکاری از عینک مخصوص استفاده نمیکنند. به دلیل کار با دستگاههای دیگر، مانند دستگاه برش، محل کار این کودکان بسیار گرم است. در بسیاری از مواقع، محل اسکان کودکان بخشی از مغازه یا اتاقکی بالای مغازه است که بسیار کثیف و ناامن است. از آنجا که محل اسکان برخی از این کودکان با محل کارشان یکی است، همیشه برای کار در دسترس هستند و مرخصی و اوقات فراغت ندارند. فعالیت در بخش ضایعات نیز در کنار جوشکاری و برش وجود دارد. کودکان فعال در این بخش گاهی ممکن است در داخل شهر به جمعآوری ضایعات بپردازند و آنچه را جمعآوری کردهاند به منطقه خلازیر، واقع در جنوبغرب تهران، ببرند و بفروشند. خلازیر بازار بزرگ خریدوفروش ضایعات تهران است.
بچههایی که در این صنف کار میکنند اکثرا در کنار ضایعات، در اتاقکهای جداگانه میخوابند که بسیار کثیف و بیروح است. آنهایی که در داخل مغازههای ضایعاتی کار میکنند به تفکیک انواع ضایعات نیز میپردازند، ضایعاتی مانند آهن، آلومینیوم، مس، روی، چدن، و غیره. میزان دستمزدی که میگیرند معمولا بهصورت درصدی است، یعنی اگر ضایعات بیشتری را برای کارفرما جمعآوری کنند، پول بیشتری میگیرند. اهم خطرات این کار عبارتند از: جابهجایی قطعات آهنآلات سنگین، سروصدای زیاد کار با دستگاه هوا برش، امکان آسیب دیدن و سوختگی به هنگام کار با دستگاه هوا برش، یا آسیب دیدن و زخمی شدن به دلیل جابهجایی قطعات آهن.
جابهجایی بار با چرخدستی: سه نقطه عمده را میتوان یافت که کودکان در آنجا با چرخدستی کار میکنند: (۱) در بازار بزرگ تهران که بخش قابلتوجهی از کودکان در آنجا کار میکنند، (۲) در داخل بازارهای گل، مانند بازار گل امام رضا در جنوبشرقی تهران، و (۳) در پایانههای حملونقل که تعداد اندکی کودک در آنجاها کار میکنند. معمولا کودکان از طریق شبکههای دوستی و خانوادگی وارد این کار میشوند و غالب کودکانی که با چرخدستی کار میکنند کودکان افغانستانی هستند. البته کودکان ایرانی نیز از اقوام مختلف کرد، ترک، و لر، بهخصوص از شهرستان کوهدشت، دستی در این کار دارند. کودکان ایرانی شاغل در این بخش بیشتر در بازار بزرگ کار میکنند. کار در این بخش نسبتا سازمانیافته است، به این معنی که برخی از شرکتهای طرف قرارداد شهرداری بر کار چرخیها در بازار بزرگ و بازار گل نظارت دارند. مثلا چرخ آنها را پلاکدار میکنند، یا به آنها لباس کار مخصوص و مشخص میدهند که به نوعی رسمیت بخشیدن به کار کودکان است. کودکان برای اینکه بتوانند در این بخش کار کنند، باید به صورت ماهیانه پولی به این شرکتها بپردازند. کودکان شاغل در این صنف و در بازار به دو صورت کار میکنند: چرخ را میخرند یا اجاره میکنند و برای خودشان کار میکنند، یا ممکن است برای یک صاحبکار یا مغازهدار کار کنند و بارهای او را جابهجا کنند.
محل اسکان کودکان شاغل در این بخش به دو صورت است: برخی از آنها در نزد خانوادههایشان در مناطق جنوبی تهران زندگی میکنند و شبها به خانه بازمیگردند و دسته دیگر که بهدور از خانواده کار میکنند، شبها در داخل پاساژها میخوابند و برخی از آنها هم در فصلهای گرم و تابستان ممکن است حتی روی همان چرخها بخوابند. این دسته از کودکان اغلب دو شغل دارند. بعضی از آنها ممکن است صبح را با چرخ کار کنند و شب را در پاساژها به کار نگهبانی یا سرایداری مشغول شوند. اهم سختیها و مشکلاتی که کودکان در این کار تجربه میکنند عبارتند از: ساعات کار نسبتا طولانی، جابهجایی بار سنگین و آسیب دیدن عضلات، کار در گرما و سرما، کار در میان ازدحام جمعیت و همچنین تنش و درگیری با شهروندان به دلیل جابهجایی بار در میان آنها، رقابت و درگیری کودکان با هم و برخورد نهادهای نظارتی با آنها. گاهی نیز به دلیل سنگینی بار و پیادهروی طولانیمدت درطول روز به همراه جابهجایی بار ممکن است در طول شب اندامهای آنها بسیار دردناک باشد.
کار در منزل: شکل دیگری از کار کودکان، بهخصوص برای دختران، کار در منزل است. کار در این بخش طیف بسیار متنوعی از کارها را در برمیگیرد، کارهایی همچون پاک کردن سبزی و محصولات صیفی، دستهبندی برخی از محصولات در منزل، تهیه غذای خانگی، درست کردن زیورآلات تزیینی، و انجام نظافت منازل دیگران به همراه خانواده. درست است که کار کردن کودکان باید منع شود، اما مانند ساختار تبعیض جنسیتی کار، کار کودکان نیز از این ساختار تبعیض جنسیتی رنج میبرد، زیرا بسیاری از کارها در بیرون از منزل برای دختران وجود ندارد و حتی در برخی از موارد که کودک در بیرون از منزل کار میکند، مانند کار در خیابان، به دلیل تجربه خشونتهای جنسی مجبور هستند کارهای بیرون از منزل را رها کند و به کارهایی در خانه بپردازد تا کمتر در معرض خشونت و شایعهسازی اطرافیان قرار گیرد. از آنجا که این کودکان اکثرا با خانوادههایشان کار میکنند و سرپرست خانواده پول را از صاحبکار دریافت میکند، بابت کار این کودکان به آنان پولی پرداخت نمیشود یا گاهی ممکن است سرپرست خانواده به کودکانش دستمزد ناچیزی پرداخت کند.
مشارکت کودکان با والدینشان در کار نظافت منزل نیز بسیار شایع است. در این کار نیز، بیشتر، دختران به همراه مادرشان کار میکنند. کار با مواد شوینده و مواجه شدن با آلودگیها و کثیفیهای منازل از مشکلات این نوع کار از نگاه کودکان است. در برخی موارد دیگر، خصوصا در مرکز شهر که کارگاههای تولیدی زیادی وجود دارند، ممکن است یکی از اهالی این محلهها از کارگاههای تولیدی سفارش برخی از کارهای خاص را بگیرد و آن را در منزل انجام دهد، کارهایی مانند بستهبندی برخی اجناس یا ساخت زیورآلات. انجام این کارها زمانبر است و به تنهایی نمیتوان ازعهده انجام دادن آنها برآمد، بنابراین فرد سفارشگیرنده برای انجام دادن چنین سفارشهایی از کودکان محله کمک میگیرد و بخشی از کارها را به آنها میسپارد.
کار در فروشگاههای مواد غذایی: کار در فروشگاههای مواد غذایی از جمله کارهایی است که بسیاری از کودکان پسران در آن بخش فعالیت دارند. این کودکان بیشتر اتباع مهاجر غیرقانونی افغانستانی و یا کودکان مهاجری از استانهای اردبیل و آذربایجان شرقی هستند. کار در این فروشگاهها به دلیل طولانی بودن ساعات کار برای کودکان بسیار خستهکننده است. آنان ممکن است برخی از روزها را از ساعتهای اولیه صبح، مانند شش و هفت، تا اواخر شب، مثلا ساعت یازده، و در طول هفت روز هفته کار کنند. گاه محل اسکان بعضی از این کودکان داخل همان مغازههاست و بنابراین همیشه برای کارفرمایانشان در دسترس هستند تا آنها را به کار گیرند. این کودکان در صورتیکه به صورت تماموقت کار کنند، دیگر زمانی برای مدرسه رفتن و بازی کردن نخواهند داشت. درمجموع کودکان در این فروشگاهها به سه کار عمده میپردازند: (۱) زمانیکه برای مغازه بار یا جنس میآید، آنان اجناس را به داخل مغازه یا انبار منتقل میکنند و درطول روز قفسهها را از کالا پر میکنند، (۲) به عنوان پیک کار میکنند و سفارشهای مشتریان را به دستشان میرسانند، و (۳) آخر شب کار انبارگردانی و تمیز کردن مغازه را انجام میدهند. البته ممکن است گاهی تمیز کردن داخل مغازه و اطراف آن را به صبح روز بعد موکل کنند.
به دلیل تغییرات سبک زندگی، خیلی از خانوارهای طبقه متوسط بیشتر کالاها و نیازهای روزمرهشان را سفارش میدهند تا آنها را به صورت روزانه یا هفتگی و به صورت غیرحضوری در منزلشان دریافت کنند. کودکان در این فروشگاهها بخش قابلتوجهی از زمانشان را درطول روز برای رساندن سفارشها به منازل مشتریان صرف میکنند. از آنجا که امروزه بسیاری از خریدها از طریق کارتهای اعتباری و دستگاههای کارتخوان انجام میشود، این کودکان به ندرت انعام دریافت میکنند. از اهم مخاطراتی که در این نوع کار کودکان را تهدید میکند میتوان به ساعات کار طولانی و خستگی مفرط، جابهجایی بار زیاد و سنگین، و در برخی از موارد به دوری از خانواده و خوابیدن در داخل مغازه اشاره کرد. در برخی دیگر از کارها مانند قصابی که کودکان با چاقو کار میکنند، احتمال اینکه دستشان را ببرند و به خود آسیب بزنند بسیار زیاد است.
کار به عنوان شاگرد مغازه: در تهران کودکان علاوه بر فروشگاههای مواد غذایی، در طیف دیگری از مغازهها به عنوان شاگرد مغازه کار میکنند. برای مثال کودکان در بورس لوازم یدکی، بار خالی میکنند، بار انبار را دستهبندی میکنند، یا بار مشتری را میرسانند. کار در مغازههای اغذیهفروشی و رستورانها بیشتر شامل گارسونی، خالی کردن بار، کنار دست آشپز بودن، تمیز کردن داخل رستوران، و ظرف شستن است. در رستورانهای بزرگ ممکن است یک اتاق بزرگ را به عنوان جای خواب به چندین کارگر بدهند یا صاحب رستوران در گوشهای از رستوران اتاقکی را برای کارگران تهیه کند که حدود ۳۰ نفر در داخل این اتاقک میخوابند. شستن ظرف در رستورانها مستلزم کار با مایع ظرفشویی و آب است که پیامدهای پوستی و تنفسی برای کودکان به همراه دارد. گرمای ناشی از شعلههای پختوپز و دود بسیار زیاد این آشپزخانهها نیز سلامت جسمی کودکان را به خطر میاندازد. تعداد زیادی از کودکان اتباع در این بخش کار میکنند که مزایایی قانونی کار، مانند بیمه و سنوات و عیدی، شامل حالشان نمیشود.
کار در کارواش: سیستم کارواش در ایران معمولا به دو شکل انجام میشود: نوع اول تمام مکانیزه که در آن، ماشین از یک نقطه وارد میشود و در نقطه پایانی بعد از آنکه تمیز شد، به مشتری تحویل داده میشود. در این کارگاهها تعامل کودک با مشتری به حداقل میرسد. نوع دوم کارواشهای سنتی است که کودکان با آب و مواد شوینده ماشینها را تمیز میکنند. ساعت کار در این کار طولانی است و کودکان از ساعت هفت صبح تا اواخر شب (حدود ساعت ده) کار میکنند. روزهای آخر هفته اوج کار این گروه است و مجبورند بیشتر کار کنند. در بسیاری از مواقع کودکان در این کار هیچ دستمزدی نمیگیرند و کارفرما تنها به آنها جای خواب میدهد و درآمد آنان از انعام مشتری است، از اینرو آنان قبل از شروع کار از مشتری طلب انعام میکنند که گاهی همین امر باعث تنش و درگیری لفظی بین آنان و مشتری میشود. از آنجا که بخشی از کار این کودکان با آب است، در زمستان و فصول سرد، سرمای گزنده آنان را اذیت میکند. همچنین کار با مواد شوینده باعث مشکلات تنفسی و آسیب دیدن پوست آنها میشود. برخی از کودکان مهاجر در اتاقکهای تعبیهشده داخل کارواش، در نار دیگر کارگران بزرگسال، زندگی و استراحت میکنند که این موضوع نیز برای آنها مخاطراتی را به همراه دارد، از قبیل آزارهای فیزیکی و حتی جنسی. عمده مخاطراتی که کودکان در کارواش با آن مواجه میشوند ساعات کار طولانی و کمخوابی، کار به صورت ایستاده، استنشاق بوی مواد تمیزکننده و کار با آنها، و در برخی موارد نقص عضو به دلیل ناتوانی در استفاده از ابزار کار است.
کار در کارگاههای نجاری و چوب: این بخش طیف متنوعی از کارها را شامل میشود، مانند مبلسازی، رویهکوبی، کابینتسازی، ساختن میز و صندلی و سایر محصولات چوبی. بخش زیادی از کارگاههای نجاری در شهرکهای صنعتی و دور از جامعع شهری قرار دارند. عمده کودکانی که در این کارگاهها کار میکنند کودکان اتباع و کودکان ترکمنند و محل اسکان بخش زیادی از آنها در داخل کارگاههاست. کار در این کارگاهها مخاطرات زیادی را به همراه دارد، برای مثال هنگام کار با دستگاهها. وجود برادههای چوب یکی دیگر از سختیهای این کار است که فضای داخل کارگاه پر است و در طولانیمدت میتوانند برای کودکان مشکلات ریوی ایجاد کنند. جابهجایی بارهای سنگین، مانند الوار، خارج از توان کودکان است، اما گاهی مجبورند این کار را انجام دهند.
کار در کارگاههای بلورسازی: بیشتر کودکانی که در این بخش فعالیت میکنند مهاجران اتباع هستند که به همراه خانوادههایشان زندگی میکنند. کار دختران نیز در این صنف رایج است. کودکان در این کار وظایف متنوعی را برعهده دارند، مانند جابهجایی کالاها، بستهبندی بلورها، انبار کردن کالاها، دمیدن در شیشهها، و غیره. این کار مخاطرات مختلفی را برای کودکان به همراه دارد که مهمترین آنها سوختگیهای شدید است. مشکلات تنفسی و گرمازدگی نیز از دیگر سختیهای این کار است. از آنجا که بخش زیادی از کارهای این کارخانهها و کارگاهها از نوع دستی و ساده است، زنان و کودکان بسیاری را به خود جذب کرده است. در این کار روز تعطیل وجود ندارد و کودکان به صورت هفتگی دستمزد میگیرند.
کار خانگی: کار خانگی کودک به کار کودکان در بخش خانگی در خانه شخص ثالث و کارفرما اشاره میکند. این مفهوم کلی هم کار در شرایط مجاز و هم کار در شرایط غیرمجاز را شامل میشود. بر اساس شواهد سازمان بینالمللی کار، کودکان دختر زیر ۱۶ سال بیش از هر گروه دیگری در این بخش فعالیت دارند. با توجه به ماهیت پنهان کارهای خانگی، داشتن آماری قابل اعتماد از تعداد کودکانی که در کار خانگی هستند دشوار است. کارهایی که این کودکان انجام میدهند عبارتند از: کارهای روزمره خانه، تهیه غذا، نظافت و شستوشو، مراقبت از کودکان کارفرما و همراهی کردن آنان هنگام رفتن به مدرسه و حمل کیف آنها، مراقبت از بزرگسالان و افراد از کار افتاده، باغبانی، پیامرسانی و کمک به کارفرمایان در اداره کسبوکارهای کوچک. در نواحی روستایی این کارها میتواند شامل نگهداری از حیوانات، تمیز کردن محل نگهداری آنها، کارهای کشاورزی، و قالیبافی شود.
بسیاری از این کودکان در منزل کارفرمایان خود و تعدادی نیز به صورت جداگانه زندگی میکنند. کودکان معمولا برای کاری که انجام میدهند پولی را به صورت مستقیم دریافت نمیکنند. برخی درمقابل سرپناه، مراقبت، و غذا کار میکنند و برخی دیگر در برابر دریافت دستمزد. کودکی که در خانه شخص ثالث کار میکند ممکن است به دلیل بدهیهای والدینش به خانه کارفرما فرستاده شده باشد که در این صورت دستمزدی ندارد. در مواردی نیز ممکن است کارفرما دستمزد اندک کودک را به والدینش بدهد، یا به بهانههای مختلف، از جمله نرسیدن کودک به سن قانونی، آن را پرداخت نکند. این کودکان ممکن است برای اقوام یا خویشاوندان خود و یا غریبهها کار کنند. معمولا در کارهای خانگی ساعات کاری معین یا شرح وظایف مشخصی برای کودکان تعیین نشده است. آنان در هر ساعت از شبانهروز هر آنچه را کارفرما از آنها بخواهد باید انجام دهند. عوامل اصلی کار خانگی کودکان چندوجهی است. فقر و زنانه شدن آن، طرد اجتماعی، سنتها، نداشتن تحصیلات، تبعیض قومیتی و جنسیتی، خشونت خانگی، آوارگی، مهاجرت از روستا به شهر، و از دست دادن والدین به هر دلیلی برخی از عوامل کار خانگی کودکان در سراسر جهان است.
مدلی از کار خانگی که در کشورهای درحال توسعه بسیار شایع است بهکارگیری دختران برای انجام امور خانه است، به طوری که دختران موظفند تمام کارهای مربوط به اعضای خانواده، از پختوپز گرفته تا شستوشوی لباس دیگران، را انجام دهند. درحال حاضر میلیونها دختر در سراسر جهان هستند که در سن کودکی به کار اجباری در خانه گمارده میشوند، در حالیکه هیچ دستمزدی برای خدماتی که به دیگران ارائه میدهند نمیگیرند و از حقوق کمتری نیز برخوردارند، اما به دلیل ماهیت پنهان کار در خانه، از سوی دولتها و نهادهای مدنی حمایت نمیشوند. دختران خانهدار در صورت هرگونه سرپیچی از وظایف مشخصشده تنبیه خواهند شد و این در حالی است که کارفرمایان این کودکان، که اغلب والدین آنها هستند، به هیچ عنوان کار خود را بهرهکشی از کودکان نمیدانند. سنتهای رایج فرهنگی، کلیشههای جنسیتی، و تفکرات مردسالار مهمترین دلایل کار اجباری دختران در خانه است، اما دسترسی نداشتن به آنها و عادی تلقی کردن کار کودکان در خانه باعث شده است این کودکان از حمایتهای نهادهای مدنی محروم بمانند و حتی در شمار کودکان کار به حساب نیایند. محرومیت از تحصیل، آسیبهای جسمی در اثر انجام کارهای سخت، بیماری، افسردگی، عدم اعتمادبهنفس، انزوا، بلوغ زودرس، و بسیاری عوارض دیگر دخترانی را تهدید میکند که در کودکی به کار اجباری و دائمی محکوم میشوند.
سازمانهای مردمنهاد
تقریبا هیچ تعریف گسترده و پذیرفتهشدهای از سازمانهای مردمنهاد (سمنها) وجود ندارد. تنوع آنها، اهداف و ساختارهای متنوع، و همچنین نیروهای محرکه بسیار متنوع پشت آنها توافق درباره چنین تعریفی را دشوار کرده است. در تعریفی آمده است: سازمانهای مردمنهاد، گروههایی هستند که توسط اعضای جامعه، به عنوان افراد، و بدون داشتن هیچ عنوان دولتی و یا موقعیت شغلی برای دستیابی به اهداف اجتماعی، مدنی، اخلاقی، زیستمحیطی، و غیره تشکیل میشوند. این سازمانها غیرانتفاعی هستند، یعنی برای به دست آوردن سود و کسبوکار فعالیت نمیکنند. سازمانهای مردمنهاد برحسب جهتگیری به چهارگونه تقسیم میشوند:
۱. خیرخواهانه: این نوع سازمانها فعالیتهای پدرسالارانه از بالا به پایین را انجام میدهند که حداقل مشارکت نفعبران (گروههای هدف) را همراه دارد. در اینگونه سازمانها فعالیتهایی مانند برآوردن نیازهای فقرا، توزیع خوراک و پوشاک یا دارو، تدارک مسکن، حملونقل، مدرسه و امور اینچنینی انجام میشود.
۲. خدماتی: این نوع سازمانهای غیردولتی فعالیتهایی مانند فراهم آوردن بهداشت، برنامهریزی خانواده، خدمات آموزشی و طراحی برنامه را انجام میدهند و انتظار دارند مردم در اجرا و دریافت خدمات مشارکت کنند.
۳. مشارکتی: این نوع سازمانهای غیردولتی عموما، در شکل تعاونی، پروژههای خودیار را انجام میدهند که در این پروژهها مردم محلی با کمکهای نقدی، ابزار کار، زمین، مواد نیروی انسانی، و مانند اینها درگیر میشوند.
۴. توانمندسازی: این جهتگیری از زمانی حاصل شد که دستیابی به توسعه مبنای کمک به مردم و درک شفاف عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که زندگی آنان را متأثر میسازد شد. این نوع سازمانهای غیردولتی با این جهتگیری میکوشند تا آگاهی مردم را از قدرت بالقوهشان برای کنترل زندگی خویش تقویت کنند. در فعالیتهایی این سازمانها مردم حداکثر دخالت و مشارکت را دارند و آنها بیشتر به عنوان تسهیلکننده فعالیت میکنند.
حمایت از کودکان کار در دستور کار برخی از این سازمانها بوده است و سازمانهای مردمنهادی که در شهر تهران در حوزه کودکان کار فعالند در زمره سازمانهای خیرخواهانه، خدماتی، توانمندسازی و دفاع از حقوق کودکان قرار دارند. برخی از این سازمانها عبارتاند از: انجمن حمایت از کودکان کار، انجمن حمایت از حقوق کودکان، مؤسسه مهر و ماه، و جمعیت امام علی، رویش نهال، جمعیت دفاع، مؤسسه مهرآفرین، شبکه یاری (که برخی از این سازمانها عضو آن هستند)، پرنده درخت کوچک در منطقه کن، جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، انجمن یاری کودکان. گروههای هدف این انجمنها کودکان و زنان آسیبدیده و در معرض آسیب هستند. البته به جز این سازمانها، تعداد کثیری انجمنها و خیریههای دیگر نیز در سطح شهر تهران فعالیت دارند.
کودکان به دو شیوه جذب این سازمانها میشوند: گاهی سمنها با ورود به محلهای کار کودکان آنان را جذب میکنند و گاهی کودکان و خانوادههایشان، با توجه به اطلاعاتی که از شبکههایشان درباره این سمنها دریافت کردهاند، به منظور پذیرش و دریافت خدمات به آنها مراجعه میکنند. بیشتر جامعه هدف سمنها کودکان افغانستانی هستند و کودکان ایرانی کمتر برای دریافت حمایت به آنها رجوع میکنند. یکی از دلایل این امر میتواند این باشد که کودکان ایرانی میتوانند به مدرسه دولتی بروند و با محدودیتهای قانونی در مقایسه با کودکان افغانستانی مواجه نیستند. یا کودکان غربتی به دلیل فرهنگ خانوادگیشان، مبنی بر اهمیت نداشتن تحصیل، کمتر به سمنها مراجعه میکنند. سمنها به اشکال مختلف، حتی به کودکانی که در نظام آموزش رسمی یا دولتی پذیرش میشوند، خدمات ارائه میدهند، چرا که این کودکان به دلیل مسائل و مشکلاتی که داشتهاند نیازمند حمایتند.
علاوه بر آموزش، از دیگر خدماتی که سمنها ارائه میکنند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. فراهم کردن فضاهای بازی برای کودکان
۲. ارتباط با کارفرما به منظور حمایت از حقوق کودکان
۳. پوششهای درمانی
۴. پیدا کردن کار یا کاریابی برای کودکان و به عبارت دقیقتر، جدا کردن کودکان از کارهای پرخطرتر و بدون چشمانداز برای آینده
۵. توانمندسازی خانوادههای کودکان کار و به طور مشخصتر زنان و مادران کودکان
۶. کمکهای معیشتی
راهکارهای سمنهایی که خدمات آنها از نوع خیریهای است کوتاهمدت و مانند یک مُسکن است و هیچگاه به توانمندسازی کودکان کار و خانوادههای آنها منجر نمیشود. میتوان گفت کودکان کار و خانوادههایشان همیشه به این مؤسسهها برای گرفتن چند کالای معیشتی وابسته باقی میمانند. رویکرد برخی دیگر از سمنها سیستمی است، آنان به دنبال کاهش فشار بر کودک از طریق کاهش میزان ساعات کار و حمایتهای دیگر هستند. هدف اصلی سمنهایی که خدمات بهداشتی و درمانی انجام میدهند ارائه خدمات درمانی نیست، بلکه خدمات بهداشتی و درمانی آنها مبنایی برای توانمندسازی کودکان و خانوادههایشان است. البته برخی از سمنها هم هستند که خدمات اصلی آنان خدمات پزشکی از نوع بهداشتی و درمانی است، مانند پزشکان بدون مرز. دستهای دیگر از سمنها طیف متنوعی از خدمات آموزشی، مددکاری اجتماعی، روانشناسی، پزشکی، مهارتآموزی، کارآفرینی، کاهش آسیب، و غیره را برای کودکان و خانوادههایشان فراهم کردهاند تا آنان را توانمند سازند. بازخورد کودکان، خانوادههای آنان، کارفرمایان، و سایر سازمانهای دیگری که با سمنهایی که کار توانمندسازی انجام میدهند ارتباط دارند رضایتبخشتر بوده است.
کودک کار به کودکی گفته میشود که به فعالیتی اشتغال دارد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی، و شخصیتی او مضر است و امکان رشد طبیعی را که شامل حق آموزش و بازی است از او سلب میکند. کامیل احمدی در این کتاب به مطالعه و شناخت کار کودکان و اشکال گوناگون آن در تهران پرداخته و پیامدها و آسیبهایی که کودکان در محیط کار متحمل میشوند را مورد بررسی قرار داده است.
کلیات پژوهش
هدف این پژوهش شناسایی و مطالعه اشکال کار کودکان در شهر تهران به لحاظ ماهیت، شرایط و پیامدهای آن برای کودکان است. در یک دید کلان، دلایل کار کودک را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد:
۱. دلایل بیواسطه: کمبود یا نداشتن پول یا غذا، افزایش قیمت کالاهای اساسی، مقروض بودن خانوادهها، شوکهای خانوادگی همچون مرگ یا بیماری سرپرست خانواده، کمبود برداشت محصول، نبود مدرسه یا وجود مدارسی با سطح کیفی پایین و ضعیف یا مواد درسی نامربوط، تقاضا برای کارگر ارزان در کارگاههای کوچک غیررسمی، عدم توازن کسبوکار و درآمد مزرعه خانوادگی با هزینه نیروی کار.
۲. دلایل نهفته: از همپاشیدگی خانوادههای گسترده و سیستمهای حمایت اجتماعی غیررسمی، والدین تحصیلنکرده بیسواد یا کمسواد، نرخ باروری بالا، انتظارات فرهنگی از کودکان درباره کار و آموزش، دیدگاههای تبعیضآمیز بر اساس جنسیت، طبقه، قومیت، ملیت، مذهب، نژاد، طرز تلقی از فقر، آرزو برای مصرف کالا و استانداردهای زندگی بهتر، احساس فشار کودکان ازسوی خانوادههایشان و افراد فقیر ازسوی ثروتمندان.
۳. دلایل ساختاری: کاهش درآمد ملی، نابرابری بین ملیتها و مناطق مختلف و وضعیت نامطلوب تجارت کسبوکار، شوکهای اجتماعی مانند جنگ، بحرانهای مالی و اقتصادی، مهاجرت، تعهدات سیاسی یا مالی ناکافی برای آموزش خدمات اساسی و حمایت اجتماعی، حکمرانی بد و ضعیف، محرومیت اجتماعی گروههای حاشیهای، و کمبود قانونمندی یا عدم تقویت مؤثر آن.
در قانون کار جمهوری اسلامی ایران درباره بهکارگیری کودکان و نوجوانان حدودی تعیین شده است. بر اساس ماده ۸۰ قانون اساسی، بهکار گرفتن و استخدام افراد زیر ۱۵ سال ممنوع است، در حالیکه در کنوانسیون جهانی حقوق کودک هر فرد زیر ۱۸ سال کودک محسوب میشود. با اینکه ایران با شروطی این کنوانسیون را امضا کرده است، اما حدود سن کودکی را بر اساس قوانین شرع مشخص میکند که بر پایه آن، کودک به فردی گفته میشود که به سن بلوغ نرسیده باشد (سن بلوغ در پسر ۱۵ سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام قمری تعیین شده است). بر پایه ماده ۸۰ قانون کار، هیچ کارفرمایی نمیتواند افراد زیر ۱۵ سال را استخدام کند، اما بهکارگیری نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ سال به صورت مشروط پذیرفته شده است.
بر اساس ماده ۸۲ قانون کار، ساعات کار روزانه کارگر نوجوان نیم ساعت کمتر از ساعات کار معمولی کارگران است. بر اساس ماده ۸۳، ارجاع هر نوع کار اضافی و انجام دادن کار در شب و نیز کارهای سخت، زیانآور، خطرناک، و حمل بار با دست بیشاز حد مجاز و بدون استفاده از وسایل مکانیکی برای کارگر نوجوان ممنوع است. در نهایت بر اساس ماده ۸۴، در مشاغل و کارهایی که برای سلامت یا اخلاق کارآموزان و نوجوانان زیانآور است، حداقل سن ۱۸ سال تمام خواهد بود. بر پایه قانون تامین اجتماعی، صرف برقراری ارتباط کاری میان کارگر و کارفرما، کارفرمایان را به بیمه کردن کارگران ملزم میکند، بنابراین کارگران نوجوان باید از بدو استخدام، تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی قرار بگیرند. اما، برخی کارفرمایان که افراد زیر ۱۵ سال را به صورت غیرقانونی استخدام میکنند با توجیه این مطلب که چنین افرادی به دلیل سن کم، عنوان کارگر برای آنها منتفی است، آنها را بیمه نمیکنند. اما سازمان تامین اجتماعی کارفرمایان را موظف کرده است تا کارگران خود را بیمه کنند، ولو اینکه سن کارگران کمتر از ۱۵ سال باشد.
انواع کار کودک
دیدگاههای مختلفی در مورد انواع کار کودکان وجود دارد. راجرز و استندینگ فعالیتهای کودکان را به ۱۰ بخش دستهبندی میکنند که عبارتند از کار خانگی، کار غیرخانگی، کار بدون مزد، کار گروهی، کار مزدوری، فعالیتهای اقتصادی حاشیهای، تعلیموتربیت، تنپروری و بیکاری، تفریح و فراغت، و فعالیتهای تولیدی و بازتولیدی. بر اساس نظر آنها، مقوله کار، تنها بخشی از فعالیتهای کودکان بهشمار میآیند. یونیسف کار کودکان را به سه بخش تقسیم کرده است: کار بدون مزد در داخل خانواده (مانند کار خانگی، تولید هنرهای دستی و ...)، کار درون خانواده اما بیرون از منزل (مانند کشاورزی و شبانی)، و کار بیرون از خانواده (مانند شاگردی و پادویی کردن). ملاک تقسیمبندی کار به کار درون یا بیرون خانواده دیدگاهی است که بسیار منازعهبرانگیز است، چرا که معلوم نیست که در تمام حالاتی که کودکان با خانواده یا برای خانواده کار میکنند در معرض خطرهای کمتری قرار داشته باشند.
سازمان جهانی کار در سال ۱۹۹۹ کنوانسیون حذف فوری بدترین اشکال کار کودکان را تصویب کرد تا بدین وسیله با اقدامات ملی و فراملی از استثمار کودکان جلوگیری کند و مانع بهکارگیری آنها در مشاغل سخت و زیانآور شود. از جمله موارد مهمی که در این کنوانسیون بر آن تأکید شد آموزشوپرورش رایگان و توجه به نیازهای اساسی کودکان و خانواده آنها به منظور جلوگیری از کار کودکان بوده است. این کنوانسیون در سال ۱۳۸۰ در ایران نیز تصویب شد. بر اساس این کنوانسیون، هر عضوی که آن را تصویب میکند باید اقدامات فوری و موثری را برای تامین ممنوعیت و محو بدترین اشکال کار کودک اتخاذ کند. بر اساس این کنوانسیون، بدترین اشکال کار کودک عبارتند از:
۱. کلیه اشکال بردگی یا شیوههای مشابه بردگی، از قبیل فروش و قاچاق کودکان، بندگی به علت بدهی، کار اجباری مانند استخدام اجباری کودکان برای استفاده در درگیری مسلحانه.
۲. استفاده، فراهم کردن، یا عرضه کودک برای روسپیگری و پورنوگرافی.
۳. استفاده، فراهم کردن، یا عرضه کودک برای فعالیتهای غیرقانونی مانند تولید و قاچاق مواد مخدر.
۴. کاری که به دلیل ماهیت آن یا شرایطی که در آن انجام میشود، احتمال دارد برای سلامتی، ایمنی، یا اخلاقیات کودکان ضرر داشته باشد.
بر اساس کنوانسیون منع بدترین اشکال کار کودک، کارهای مضر برای افراد زیر ۱۸ سال به شرح ذیل است:
۱. کار در معادن
۲. کار در مخازن سربسته
۳. کار در کارگاههای دباغی، سالامبورسازی، و رودهپاککنی
۴. کار در گندابروها، بخش جمعآوری، حمل و دفن زباله شهری
۵. سمپاشی باغات و اشجار و مزارع و ضدعفونی اماکن و طویلهها و آشیانههای مرغداری
۶. غواصی
۷. کار در ارتفاع بیش از پنج متر از سطح زمین روی دکلها، اتاقکهای متحرک، داربستها، و اسکلتها
۸. کار در محیطهایی با سروصدای بالا (بیش از حد مجاز)
۹. کار روی خطوط و پستهای انتقال برق با فشار ۶۳ کیلوولت و بالاتر
۱۰. مشاغل شنپاشی، پخت آسفالت دستی، قیرپاشی، و مالچپاشی
۱۱. کار با وسایل دارای ارتعاش بالا (بیش از حد مجاز)
۱۲. حفر قنوات و چاهها و فاضلابها و تونلهای زیرزمینی
۱۳. کارهایی که استمرار آنها موجبات ابتلا به بیماریهای حاصل از اشعه را فراهم میآورد (نظیر کار با مواد رادیواکتیو و در معرض پرتوهای یونساز)
۱۴. کارهای ساختمانی
۱۵. رانندگی و کار با وسایل نقلیه سبک و سنگین و نیز ماشینهای راهسازی و کشاورزی
۱۶. ریختهگری فلزات، شیشهگری، حمل و جابهجایی مواد مذاب از کورههای فعال و کار در مجاورت کورههای پخت چینی و سفال
۱۷. کار در باراندازها، نیروگاهها، پالایشگاهها، پتروشیمیها، و سایر واحدهای نفت و گاز
۱۸. کار در کارگاههای قالیبافی، نمدمالی، زیلوبافی، ریسندگی، و بافندگی
۱۹. کار در کارخانههای تولید محصولات آزبست و کارخانههای تولید سیمان و محصولات سیمانی
۲۰. کار در جنگل، جنگلبانی، قطع و حمل اشجار
۲۱. کار در دامداریهای صنعتی و کشتارگاهها
۲۲. کار با مواد قابل اشتعال و منفجره
۲۳. کار در کارخانههای آسفالتسازی، سنگشکنها، سنگبریها، کارهای راهسازی
۲۴. متصدی کلرزنی و تصفیه مخازن آب
۲۵. کار در غسالخانه و دفن مردهها
۲۶. ملوانی و کار در موتورخانه کشتی یا کشتیسازی
۲۷. کار در صنایع آبکاری
۲۸. کار با دستگاههای خطرناک نظیر ماشینآلات درودگری یا پرسهای تزریقی، ضربهای، هیدرولیکی، و نظایر آن
۲۹. کار در کورهپزخانهها
۳۰. کار با مواد پشمشیشه و تولید محصولات مربوط به آن و جابهجایی و انبار کردن آنها
۳۱. عایقکاری، نصب و تولید ایزوگام، و قیرگونی کردن بامها و طبقات
۳۲. آهنگری، جوشکاری، سنگزنی، و رنگآمیزی
۳۳. اوراقکاری و برشکاری فلزات و سنگهای ساختمانی
۳۴. کار در بیمارستانها و مراکز درمانی و رواندرمانی، سرای سالمندان و رادیولوژیها و آزمایشگاهها
۳۵. کار در نانواییها
۳۶. کر در کارگاهها و کارخانههایی که به حوی مواد شیمیایی و سموم را تولید، بستهبندی، فرموله، یا انبار میکنند
انواع کار کودکان در تهران
تولیدی های کفش و کیف، پوشاک: خیابان برلن در جنوب خیابان جمهوری، خیابان باغ سپهسالار، مرکز خرید شانزلیزه در خیابان جمهوری، بخشهایی از خیابان عودلاجان در محله پامنار و بازارچه شاپور بازار بزرگ تهران از مراکز مهم تولیدی کیفوکفش و پوشاک در تهران هستند که کارگاههای زیادی را در خود جا دادهاند. وجه غالب مشترک تمام این کارگاهها و تولیدیها حضور نیروی کار زیر ۱۸ سال برای کارهای غیرتخصصی، مانند پادویی و وسطکاری، است. بسیاری از این اصناف خانوادگی هستند و خیلی از تولیدکنندگان به صورت موروثی در این حرفه مشغولند. آنچه این کارگاهها را با دیگر مناطق و مراکز محل کار کودکان متفاوت میکند حضور کمرنگ نیروی کار مهاجر است، بهجز بازار عودلاجان، که بیشتر نیروی کار آن مهاجران افغانستانی هستند.
از اهم مخاطرات این نوع کارها برای کودکان میتوان از گیرکردن انگشت زیر سوزن چرخخیاطی، بریده شدن دست و انگشتان به هنگام کار با قیچی، سرعت بالای برخی از دستگاهها و تحمل فشار مضاعف برای هماهنگ شدن با سرعت آن، کار با مواد شیمیایی و اشتعالزا، حوادث آتشزا در محیط کار، معتاد شدن در نتیجه استنشاق مواد شیمیایی، برش و قطع اعضای دست و پا، انجام کارهای یکنواخت و آسیب دیدن مغز، جابهجایی بارهای سنگین، مواجهشدن با مسائل اخلاقی و پیامدهای آن بر شخصیت و رفتار کودک، و مشاهده برخی از رفتارهای پرخطر مانند مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی نام برد.
مشاغل کشاورزی: کار در این صنف طیف بسیار متنوعی از کارها را در برمیگیرد، همچون کاشت برخی از محصولات، برداشت محصولات، تمیز کردن سبزیجات و صیفیجات، جابهجایی بار، شستن سبزی، دستهبندی آن، کار در گلخانهها، و غیره. مزارع کشاورزی بیشتر در جنوب و غرب تهران (مانند شهریار) تمرکز یافتهاند، مانند روستای گلحصار که از توابع بخش کهریزک است و سهراه ترانسفور که جزو شهرری است. کار در این بخش در قالب شبکههای خانوادگی یا دستههایی از کارگران مجرد انجام میشود. بیشتر نیروی کار در این بخش افغانستانیها، دستههایی از بلوچهای پاکستان، و در رتبه آخر ایرانیها به میزان کمتر هستند. محل اسکان کارگران بخش کشاورزی بیشتر آلونکهای دستساز یا چادرهایی است که در داخل همین مزارع برپا میشوند. گاهی دسترسی نداشتن به خدماتی رفاهی مانند آب آشامیدنی سالم، گاز شهری، و سایر تسهیلات رفاهی مانند حمام و دستشویی مناسب از مشکلات بسیار عمده این دسته از کارگران و کودکانی است که در این مکانها اسکان گزیدهاند.
کارهای کشاورزی، از آنجا که نیازمند صرف نیروی بدنی زیادی است، برای کودکان بسیار ناخوشایند است. از اهم سختیهای کار در مزارع میتوان به مواردی مانند ساعات کار طولانی، کار فیزیکی طاقتفرسا، کمردرد، کار در محیط پرگردوخاک و گاهی همراه با گلولای، کار در زمینهای مرطوب، کار زیر آفتاب، مزاحمت حشرات، مواجه با برخی از حیوانات خطرناک مانند مار، جابهجایی بار سنگین، درد جسمانی ناشی از کار زیاد، استفاده از آب فاضلاب برای آبیاری برخی از مزارع، رنگی شدن دست به هنگام پاک کردن برخی از محصولات مانند گردو، بریده شدن دست به هنگام جمعآوری برخی از محصولات با چاقو و داس، و مواردی از این دست اشاره کرد.
مشاغل مرتبط با گل: گلفروشی و کار در مشاغل مرتبط با آن کودکان بسیاری را به خود جذب کرده است. سه دسته مشخص از گلفروشها از هم قابل تفکیک هستند: (۱) آنهایی که در خیابانها و سر چهارراهها گل میفروشند، (۲) کودکانی که در برخی از مراکز تفریحی، مانند درکه و کن، گل میفروشند، و (۳) کودکانی که در گورستانها، مانند بهشتزهرا و مسیرهای منتهی به آرامستانها گل میفروشند. بازار گل محلاتی، بزرگترین بازار گل تهران است که در بزرگراه محلاتی قرار دارد و نزدیک به ۶۰۰ غرفه در این آن وجود دارد. ساعت شروع به کار بازار گل محلاتی از حدود چهار صبح آغاز میشود و تا دوازده ظهر ادامه دارد، اگر چه در روزهای آخر هفته و روزهای تعطیل غرفهها تا ساعاتی از بعدازظهر هم کار میکنند. کودکان مشغول به کار در بازار محلاتی اغلب اهل میمنه از مزارشریف افغانستان هستند.
همه کودکان بازار گل محلاتی باید از دفتر شورای بازار گل یونیفرم کار تهیه کنند تا اجازه کار داشته باشند و گاریهایشان پلاکدار شود. این گاریها به خود کودکان تعلق دارند و خرید و فروش گاری با خودشان است. بیشتر این بچهها ساعات کار طولانی دارند و معمولا حدود ساعت دو، دو و نیم نیمهشب از خواب بیدار میشوند تا بتوانند ساعت چهار صبح سر کار باشند. آنها تمام هفت روز هفته کار میکنند و آخر هفته ازدحام کاری بیشتر را پشتسر میگذارند. از ساعت چهار صبح تا دوازده ظهر در بازار گل کار میکنند و بعد از آن هم با تعطیلی بازار، تمیزکاری پشت درهای بسته شروع میشود. پیش از همهگیری کرونا، تعداد کودکان گاریگردان بیشتر بود، ولی به دلیل شیوع کرونا و بازرسیهای شهرداری، مسئولان، کودکان با جثههای کوچک را از گاریگردانی خارج و وارد سیستم شاگردی مغازهها کردهاند. کودکان از این مساله خیلی ناراضی هستند، چرا که هم حقوق کمتری میگیرند و هم باید در محیط بستهتر و با قواعد بیشتری کار کنند.
بازار گل امامرضا یا خاوران نیز از بزرگترین بازارهای گلوگیاه تهران است که در جاده خاوران بعداز شهرک مشیریه قرار دارد. ساعت کاری این بازار از سه و نیم صبح آغاز میشود و تا یازده ظهر ادامه دارد. گاریهای موجود در بازار گل امام رضا، مثل بازار محلاتی، همگی پلاک و سازماندهی شدهاند و به ازای مبلغی که ماهیانه پرداخت میکنند اجازه کار دارند. دو نکته بازار گل امام رضا را از بازار گل محلاتی متمایز میکند: یک اینکه به دلیل دور بودن از شهر افراد کمتری برای خرید جزئی و شخصی به این بازار مراجعه میکنند، و دو اینکه تعداد کودکان کار در بازار گل خاوران از محلاتی کمتر است.
قسمت پایانی بزرگراه آزادگان که مهمترین مسیر منتهی به بهشتزهرا در روزهای آخر هفته مملو از کودکان گلفروش است. بساطهای (پاتوقهای) گلفروشی در آن منطقه به افرادی تعلق دارد که اغلب ایرانی و کهنهکار هستند. این افراد، یا خودشان در پاتوقهای گلفروشی، بساط گل پهن میکنند یا پاتوق را اجاره میدهند. در صورتیکه خودشان بساط کنند، کودکان را به کار میگیرند تا برایشان گلفروشی کنند و در صورتی که پاتوق را اجاره بدهند نیز مستأجر از کودکان برای فروش گلها استفاده میکند. اغلب کودکان گلفروش بهشتزهرا کودکان مهاجر افغانستانی هستند که در مناطقی همچون کهریزک و کریمآباد زندگی میکنند، اما در میان آنها کودکان ایرانی هم دیده میشود.
برخی از کودکان در مراکز تفریحی، مانند درکه و فرحزاد و کن، گل میفروشند. این کودکان اکثرا با اجازه یا بدون اجازه صاحب رستورانها وارد آنجا میشوند و گلهایشان را در داخل این رستورانها یا در ورودی آنها میفروشند. در برخی از مواقع، وقتی برای فروختن گلها از صاحب رستوران یا مدیریت آنجا اجازه نمیگیرند، ممکن است کارکنان رستوران با آنان برخورد کلامی یا فیزیکی داشته باشند. کودکانی که در خیابان گل میفروشند با چند مشکل عمده مواجه هستند که ندادن پول گل مهمترین آنهاست. مشکل دیگر شهرداری و مأمورانش است که ممکن است در جهت رفع سد معبر، به بچهها حمله کنند و گلهای آنان را ببرند. سروکله زدن با مشتری و درخواست مشتریان برای گرفتن تخفیف یکی دیگر از مشکلات این کودکان است. رفتار نامناسب شهروندان با این کودکان یکی دیگر از مشکلات آنهاست. یا اگر گل را به قیمت کمتر از نرخ آن بفروشند، صاحبکار قیمت کمشده را از حقوق روزانه آنها کم میکند.
کورههای آجرپزی: شمسآباد که در حدفاصل اسلامشهر و بزرگراههای تهران-ساوه و آزادگان قرار دارد، منطقهایست که با کورههای آجرپزی شهرت دارد. ۲۸ کوره آجرپزی در کنار هم منطقه شمسآباد را تشکیل میدهند، کورههایی که اغلب آنها تغییر کاربری داده یا تعطیل شدهاند. در برخی از کورههای آجرپزی شمسآباد بین ۱۰ تا ۱۵ خانوار زندگی میکنند که اغلب پرجمعیتاند. معمولا هر ۱۰-۱۵ خانوار که در یک کوره زندگی میکنند فقط یک حمام و حتی یک سرویس بهداشتی مشترک دارند. آنها آب آشامیدنی سالم ندارند و برای مصارف خود یا از آب چاه استفاده میکنند که غیربهداشتی است یا ارباب با تانکر برای آنها آب میآورد. حدود ۷۰ درصد شاید هم بیشتر ساکنان کورههای شمسآباد مهاجران افغانستانیاند که مجوز قانونی اقامت ندارند. اغلب خانوادهها از ساعات اولیه صبح به کار مشغول میشوند و تا حدود ساعت پنج بعدازظهر خشت میزنند و حقوق دریافتی بر اساس خشتهایی است که میزنند. کودکان نیز با توجه به توان خود در کارهایی مانند خشتزدن و چیدن خشتها فعالیت میکنند.
توجه رسانهها به منطقه و حضور مداوم انجمنها و گروههای خیرین باعث شده است برخی افراد در همین کورهها به عنوان واسطه میان گروههای کمککننده و نیازمندان قرار بگیرند. آنها، همچون راهنمای گردشگری، مراجعان را در منطقه میچرخانند و توضیحاتی میدهند و سپس کمکها را دریافت میکنند تا میان نیازمندان تقسیم کنند، اما به گفته ساکنان محلی، این افراد اقلام کمکی را تحویل میگیرند و بخش اندکی را به نیازمندان میدهند و باقی را در بازار آزاد میفروشند. از سوی دیگر هجوم گروهها و انجمنهای خیریه باعث شده است حس تعاون و همکاری بین اهالی از میان برود و ساکنان محلی برای دریافت کمکهای بیشتر با هم رقابت کنند. کار در این بخش نیز با مخاطرات زیاد همراه است، مواردی مانند کار زیر آفتاب در تابستان، جابهجایی مواد سنگین، سوختگیهای شدید، افتادن آجر روی پاها، استنشاق گردوغبار و مشکلات تنفسی، بودن در مجاورت گرمای کورهها، خفگی در آتشخانه کوره، افتادن در قیف تغذیه دستگاههای خشتزن، افتادن نوار نقاله روی کودک، افتادن در گودالهای حفرشده در محوطه کارگاه، درگیری کودک با اجزای گردنده ماشین، ریزش آجر و خشت خام روی کودک.
کودکان کار در فرحزاد و کن: در شمال غرب تهران، در دامنههای جنوبی ارتفاعات البرز دره فرحزاد قرار دارد که از نظر وجود دو قشر کاملا متفاوت با یکدیگر، نقطه منحصربهفردی در تهران است: قشر مرفه و گروههای آسیبپذیر. محله فرحزاد یکی از محلههایی است که بخش قابلتوجهی از مهاجران ایرانی و افغانستانی و کودکان کار را در خود جای داده است. در این محله سه دسته یا گروه زندگی میکنند: (۱) بومیان فرحزاد که اغلب در خانههای ویلای زندگی میکنند، (۲) مهاجران ایرانی از مناطق مختلف که چند دهه است به این محه مهاجرت کردهاند و بیشتر از اقوام کرد، ترک و لک هستند، و (۳) افغانستانیها. یکی از دلایل مهاجرت گروههای فقیر به این منطقه به این دلیل است که این محله جزو مناطق اسکان غیررسمی است.
کودکان کار در این محله در سه دسته عمده به کار مشغول هستند: (۱) بخش قابلتوجهی از آنها در کارهای خیابانی در مناطق شمالی شهر تهران کار میکنند. آنها کارهایی مانند تکدیگری، شیشهپاککنی، دستفروشی و مانند اینها را در سر چهارراهها انجام میدهند. کار میکنند. بخشی از این کودکان به همراه خانوادههایشان وارد کارهای خیابانی میشوند، (۲) دسته دیگر کودکانی هستند که در کارهای ساختمانی کار میکنند و میتوان گفت که بخش بزرگی از نیروی کار در بخش ساختمان از ساکنان محله فرحزاد و کودکان این منطقه تأمین میشود، و (۳) بخش بزرگی از این کودکان در کارهای مکانیکی و صافکاری وارد میشوند. در محله فرحزاد و اطراف آن تعداد زیادی مکانیکی فعالیت دارند و بخش عظیمی از کودکان کار این منطقه در این مکانیکیها کار میکنند که هدف بسیاری از آنها یادگیری این حرفه است. البته تعداد دیگری از کودکان کار هم هستند که در کارهای دیگری مانند زبالهگردی، فروش برخی از میوههای محلی (مانند توت)، فروشگاههای مواد غذایی، و ضایعات کار میکنند، اما تعداد آنها اندک است.
کن و سولقان نام دو روستا در غرب تهران است که به وسیله رودخانه کن از هم جدا شده بودند. منطقه کن از جهات زیادی با منطقه فرحزاد شباهت دارد، از جمله این که به عنوان تفریحگاه بخشی از مردم تهران بهشمار میرود. هنوز هم باغهای توت و خرمالو در این منطقه بخش اعظم توت و خرمالوی پایتخت را تأمین میکنند. علاوه بر آنها، باغات میوه هنوز در این منطقه سرسبز و سرپا هستند و صاحبانشان از آنها به عنوان تفریحگاه استفاده میکنند و گاهی هم برای مراسمهای خاص اجاره داده میشوند. ساکنان بومی کن سه گروه بودند: (۱) آنهایی که همچنان در این منطقه زندگی میکنند، (۲) گروهی که برای زندگی به دیگر مناطق تهران رفتهاند، ولی همچنان باغ و تفریحگاهی در کن دارند، و (۳) کنیهایی که برای همیشه این منطقه را ترک کردهاند. خروج اهالی بومی از این منطقه و همچنین دور از دسترس بودن منطقه و ارزانتر بودن اجارهبهای منازل در برخی مناطق کن باعث شده است در این منطقه همچون فرحزاد، گروه بسیاری از مهاجران غیرقانونی اقامت داشته باشند، مهاجرانی که اغلب آنها از افغانستان به تهران مهاجرت کردهاند.
بیشتر کودکان کار این منطقه کودکان مهاجرند. نوع کارهایی که کودکان منطقه انجام میدهند بسته به مهارت و موقعیت خانوادگی و زندگی آنها متغیر است. برخی کودکان در رستورانها و باغسراها کار میکنند و برخی کارهایی از قبیل سرایداری، باغداری و میوهچینی انجام میدهند. گروهی از آنها در همان منطقه کن سکونت دائم دارند و برخی نیز کارگران فصلی هستند و پس از اتمام تابستان به شهر و کشور خود بازمیگردند. کودکان دستفروش در مترو و سر چهارراههای منطقه کن نیز تعداد قابلتوجهی از کودکان کار را تشکیل میدهند که روزانه از این منطقه به دیگر نقاط تهران میروند و شب به خانههای خود بازمیگردند. گروهی دیگر از کودکان هم در کارهایی همچون پاککردن و خردکردن سبزی به همراه دیگر اعضای خانواده مشارکت دارند. در کنار همه این موارد، یک مرکز بزرگ تعمیرگاهی اتومبیل نیز در منطقه کن هست که تعداد زیادی از کودکان را جذب کارهای مکانیکی و صافکاری کرده است. علاوه بر اینها، بچههایی هم هستند که در منطقه تفریحگاهی کن یا در مقابل رستورانها و مغازهها بساط پهن میکنند و میوه، گردو، و بلال میفروشند. شاگردی در مغازههایی مثل فروشگاههای مواد غذایی هم نوع دیگری از کار است که کودکان منطقه کن تجربه میکنند.
کودکان کار و خیابان: این نوع از کار شناختهشدهترین شکل کار کودکان است، بهطوریکه بسیاری از مردم کودکان کار را با بچههای کار و خیابان میشناسند. کودکان کار و خیابان را میتوان به سه گروه عمده تقسیم کرد: (۱) کودکانی که در خیابانها، معابر، و چهارراهها کالایی برای فروش دارند، مثل کودکان فالفروش، جورابفروش، و گلفروش، (۲) کودکانی که در معابر و چهارراهها خدماتی را ارائه میدهند، مثل پاک کردن شیشه اتومبیلها، و (۳) کودکان متکدی که با اصرار و التماس از مردم کالا یا خدماتی را مطالبه میکنند، برای مثال از مردم میخواهند برایشان چیزی بخرند. دسته اول و دوم معمولا در چهارراهها و معابر پرتردد حضور دارند و درآمدشان به میزان کالایی که میفروشند یا خدماتی که ارائه میدهند بستگی دارد، اما دسته سوم معمولا در مسیرهای پرتردد عابران حضور مییابند و درآمدشان به میزان ترحمی بستگی دارد که میتوانند به سمت خود جلب کنند. این کودکان شهروندان را با خواهش و اصرار به داخل مغازهها میبرند تا برایشان خرید کنند و کالاهایی همچون برنج، چای، و مواد شوینده را میطلبند تا بتوانند آنها را با قیمتی کمتر به مغازههای دیگر بفروشند.
کودکان خانوادههای مهاجر افغانستانی، کودکان کولیها (غربتیها) برخی شهرهای شمال و شمالشرقی کشور، و کودکان مهاجر بلوچ پاکستانی اکثریت کودکان کار و خیابان در تهران را تشکیل میدهند. کودکان کار و خیابان بیشتر به شکل گروهی، خانوادگی، و فامیلی به تهران آمدهاند و به همین شکل هم در خیابان حضور دارند و کار میکنند، اما یک تفاوت عمده میان کودکان کولیهای ایرانی با کودکان مهاجر وجود دارد و آن این است که بیشتر کودکان مهاجر بدون همراهی والد در خیابانها حضور دارند و کار میکنند، ولی کودکان ایرانی بیشتر به همراه بزرگتر و والد خود در خیابانها کار میکنند.
به چهارراهها و معابر پرترددی که کودکان در آنجاها حضور دارند و کالایی را میفروشند یا خدماتی را ارائه میدهند پاتوق گفته میشود. پاتوقها تحت کنترل افرادی است که سابقه طولانیتری دارند و خود را مالک آن پاتوق میدانند. افراد جدید و تازهکار برای اینکه اجازه کار در پاتوقهای این افراد را داشته باشند روزانه باید به آنها مبلغی را پرداخت کنند. برخی پاتوقها هم حالت وراثتی پیدا کردهاند و اینگونه است که از کودکان قدیمیتر فامیل و خانواده به کودکان جدیدتر و تازهواردها رسیده است. در مواردی نیز مالکان پاتوقها برخی کودکان را کرایه میکنند تا برایشان کار کنند و در پایان روز تمام درآمد کودک را از او میگیرند و مبلغی به او میدهند، آن هم به شرطی که درآمد روزانه کودک قابل قبول باشد. برخی پاتوقها هم وجود دارند که ناشناختهتر هستند و هنوز تحت کنترل کسی قرار نگرفتهاند. در بعضی از مناطق غیرمرکزی سعادتآباد، خیابانهای اطراف ونک، آریاشهر، و صادقیه تعداد بسیاری از این پاتوقها وجود دارد. در این پاتوقها کودکان تازهوارد کار میکنند که به ازای کار کردن در آن پاتوق به کسی اجاره نمیدهند.
مجموعه یافتههای میدانی نشان میدهد که کار کودکان در خیابان به شکل نظاممند و مکانیکی انجام میشود، به این شکل که اغلب این کودکان شبها با ون و یا ماشینهایی که به سراغشان میآیند به خانه میروند. از آنجا که این کودکان به صورت گروهی یک خودرو را برای رفتوبرگشت کرایه میکنند و در پاتوقهای خاصی پیاده میشوند، تصور رایج آن است که احتمالا همه این کودکان برای یک باند یا به صورت باندی کار میکنند، در حالیکه این شکل کار کردن در میان آنها وجود ندارد، بلکه آنها فقط برای حفظ امنیتشان در مقابل سارقان در شهر و در طول مسیر و برای کاهش هزینههای رفتوآمدشان به صورت گروهی با هم تردد یا کار میکنند.
از این مخاطرات این کار میتوان به پیادهرویهای طولانی درطول روز به هنگام دستفروشی در مترو یا سرپا بودن مدام اشاره کرد. در این گروه کارها گاهی کودکان با هم دعوا میکنند و ممکن است به یکدیگر نیز صدمه بزنند. کودکانی که در خیابان کار میکنند نیز با این مسائل مواجهند. همچنین آنها با مسائل دیگری مانند سرما و گرما، استنشاق دود و سایر مواد شیمیایی ناشی از ساییدگیهای لنتهای ترمز و لاستیک نیز روبهرو هستند. این گروه همچنین برخی دیگر از آسیبهای فیزیکی مانند امکان تصادف و افتادن را نیز تجربه میکنند. از دیگر مخاطراتی که این کودکان با آن مواجهند مخاطرات روانی و اخلاقی است. برای مثال زمانیکه کودک برای فروش جنسش به مشتری اصرار میکند، یا در کار خشونتهای کلامی را تجربه میکند یا مهمتر از همه پیشنهاد رابطه جنسی را از سوی برخی از دیگران دریافت میکند که او را با چالشها و احساسات منفی مواجه میکند. خشونتهای فیزیکی و سرقت از یکدیگر نیز از دیگر مسائلیست که این کودکان دارند.
کار در میادین میوه و ترهبار: کار در این صنف، فعالیتی کاملا سازمانیافته است که تحت نظارت سازمان میادین میوه و ترهبار شهرداری تهران انجام میشود. کودکانی که در این صنف کار میکنند اغلب مهاجرند و به دور از خانواده کار میکنند. بیشتر آنها از مناطق کردنشین استان کردستان به تهران آمدهاند، هر چند مهاجران شهرهای دیگر مانند مهاجران نیشابوری، اراکی و اتباع افغانستانی نیز در این بخش کار میکنند. ساعات رسمی کار کودکان در تابستان، از ساعت هشت صبح تا هشت شب است و از ساعت یک تا سه بعدازظهر برای ناهار و استراحت تعطیل میشود. در کنار ساعات رسمی کار، کودکان ساعات دیگری را نیز به کار مشغولند، برای مثال آنان در شب و اکثرا از ساعت دو شب تا شش صبح بار خالی میکنند، صبح از ساعت هفت تا هشت به چیدن بارها مشغول میشوند، و بعد از ساعت هشت شب نظافت داخل مغازه را انجام میدهند. جمعهها نیز تا ساعت یک ظهر کار میکنند. در برخی از ایام تعطیل رسمی، مانند ایام شهادت یا اعیاد، ممکن است ترهبار به صورت کامل تعطیل شود و یا به صورت پارهوقت باشد.
دستمزد کودکان به صورت هفتگی پرداخت میشود، هر چند آنها هر هفته از کارفرما پول نمیگیرند و روزهایی که ترهبار به صورت کامل تعطیل است به آنان دستمزدی پرداخت نمیشود. در بسیاری از مواقع، کار این کودکان موقتی است و ممکن است چند ماه را کار کنند و سپس مدتی را به شهرستان برای بازدید خانواده بروند. برخی از کودکان فقط در تابستان این کار را انجام میدهند و زمانیکه مدرسه باز میشود، برای ادامه تحصیل به شهر خود بازمیگردند، هر چند بعضی کودکان هم تحصیل را رها و فقط کار میکنند. از اهم سختیهای کار در این صنف برای کودکان میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: جدایی از خانواده، ساعات کار طولانی و درنتیجه خستگی مفرط، کار در شب، دریافت دستمزد اندک نسبت به میزان کار، جابهجایی بارهای سنگین، نداشتن اوقات فراغت، استنشاق گردوخاک به هنگام تخلیه بار و کار در انبار به خصوص در انبارهای سیبزمینی و سیر و پیاز، وجود تعداد زیاد مشتری در برخی از بازارها و در نتیجه اجبار به کار مداوم، برخورد نامناسب ناظران میادین، ایستادن روی پا برای ساعات طولانی، مشاهده تضاد طبقاتی و آسیبهای روانی حاصل از آن، نگاه ترحمآمیز مشتریان به کارگران، محل اسکان نامناسب، زندگی دستهجمعی، و عادت به چاپلوسی برای جلب مشتری.
زبالهگردی: حدود پنجهزار کودک فقط در شهر تهران در این بخش فعالیت دارند. گرچه دستورالعملهای سازمان پسماند شهر تهران کار کودکان را در این بخش منع کرده است، اما با وجود این ممنوعیتها، کار کودکان در این بخش بسیار رواج دارد. کودکانی که در این بخش کار میکنند اکثرا مهاجران افغانستانی از شهر هرات هستند. البته تعدادی از کودکان ایرانی از اقوام مختلف نیز در این حیطه فعالیت دارند. شهرداری تهران جمعآوری و تفکیک زبالههای خشک مناطق را به پیمانکاران واگذار کرده است. پیمانکار نیز ممکن است جمعآوری زبالهها را خودش مدیریت کند یا آن را به افراد دیگر واگذار کند، مانند واگذاری به افغانستانیهایی که به آنان «سرگود»، «ارباب» یا «سرگاراژ» میگویند. جمعآوری زبالهها در دو نوبت صبح و شب انجام میشود. در نوبت صبح اکثرا افرادی زبالهها را جمع میکنند که در بخش پسماند مناطق کار میکنند و تحت نظارت شهرداری منطقه قرار دارند، بنابراین در این نوبت کمتر از کودکان کار استفاده میشود. در نوبت بعدازظهر بیشتر کودکان مشغول جمعآوری زباله هستند. آنان از حدود ساعت چهار بعدازظهر شروع به کار میکنند و تا نزدیک ساعت دوازده شب و حتی بیشتر به کار ادامه میدهند.
برخی از آنها به صورت ماهیانه مبلغی را به کارفرما تحت عنوان «رسوم» میپردازند تا اجازه کار کردن داشته باشند و برخی دیگر مجبورند زبالهها را به نرخی مشخص به کارفرما بفروشند که معمولا این قیمت بسیار ناچیز است. برای افرادی که در این بخش فعالیت میکنند معمولا کارت صادر میشود و یا عکس آنها در گوشیهای گشتیهای پیمانکار ذخیره میشود تا بر آنها نظارت شود و شخص دیگری به صورت غیرمجاز وارد این عرصه برای کار نشود. کودکانی که به صورت رسوم کار میکنند تا پاسی از شب زبالهها را از داخل سطلهای زباله جمعآوری میکنند و سپس آنها را با کامیونهایی که اجاره میکنند به سایتهای بازیافت میبرند و صبح که از خواب بیدار میشوند، به تفکیک زبالهها میپردازند. کودکان زبالهگرد ساعات بسیار طولانی را در شرایط بسیار سخت و ناامن کار میکنند. میزان ساعات کار در کار زبالهگردی بر میزان درآمد کودکان تأثیرگذار است و کودکانی که ساعات بیشتری را کار میکنند درآمد بیشتری دارند.
ابزار کار کودکان در این کار معمولا کتفی (نوع خاصی از گونی برای جابهجایی زباله) و چرخدستی است. محل اسکان این افراد معمولا در داخل سایتهای تفکیک زباله در مناطق جنوب و جنوب غربی و شرقی شهر تهران است. آنها برای جمعآوری زباله معمولا با کامیونهایی که اجاره کردهاند از این مناطق به داخل شهر تهران میآیند و بعد از اتمام ساعت کار، همان کامیونها آنها را به محل اسکانشان بازمیگردانند. کودکان زبالهگرد بسیار آرام هستند و بههنگام کار کمترین ارتباط را با محیط اطرافشان دارند و معمولا در مقابل آزارهایی که تجربه میکنند تسلیم میشوند که شاید ناشی از ترس آنها از شهروندان و شهر تهران باشد. محل اسکان کودکان زبالهگرد بسیار پرخطر است، زیرا گاهی ضابطین قضایی، به همراه بازرسان شهرداری و نیروی انتظامی به این مکانها هجوم میبرند و منازلشان را ویران میکنند.
در مجموع از سختیها و مخاطرات کار زبالهگردی میتوان به تجربه خشونت از سوی ناظران کارفرما و بازرسان شهرداری، ساعات کار طولانی و خستگی مفرط، کار در سرما و گرما، پیادهروی طولانی به همراه حمل بار سنگین، تفکیک زبالهها از داخل سطلهای زباله و زبالههای تر، بوی بسیار بد و مشمئزکننده زبالهها و سطلها، امکان زخمی شدن به هنگام جمعآوری زباله، کار دور از خانواده و وطن، محل اسکان ناامن و کثیف، تخریب مکرر محل اسکان ازسوی شهرداری و قوه قضاییه، نگاه ترحمآمیز شهروندان و شکلگیری احساسات منفی در کودکان، درگیری با سایر زبالهگردها و بیخانمانها، دسترسی نداشتن به امکانات مناسب رفاهی و بهداشتی مانند دستشویی و حمام مناسب در محل اسکان، نداشتن ابزار و لباس کار مناسب، زندگی با بزرگسالان، و صدها مورد دیگر اشاره کرد.
کار در تعمیرگاههای ماشین و مکانیکی: خانواده کودکانی که در این صنف کار میکنند معمولا به آینده کودکانشان نیمنگاهی دارند، بدین معنی که با وارد شدن به این کار حرفهای یاد خواهند گرفت. علاقهمندی کودکان به این شغل یکی از دلایل اصلی ورود کودکان به این کار است. برخی از کودکان نیز به سبب اینکه یکی از اعضای خانواده و بستگانشان در این شغل بودهاند وارد این کار میشوند. کودکانی که در این صنف کار میکنند هم ایرانی و هم افغانستانی هستند. آنان بیشتر در مناطقی مانند فرحزاد، کن، آزادی، و برخی دیگر از مناطق جنوبی تهران به این کار مشغولند. کار در این صنف دیگر مانند گذشته به صورت سنتی انجام نمیشود، یعنی نیازمند گذراندن دورههای حرفهای و اخذ گواهی است، از اینرو کودکان افغانستانی مهاجر (بهویژه آنهایی که به صورت غیرقانونی در ایران حضور دارند و فاقد مدارک هویتی هستند) قادر به شرکت در این دورهها و اخذ گواهی نیستند. این دسته از کودکان معمولا خشونت زیادی را از سوی کارفرمایانشان تجربه میکنند که البته بسته به مورد ممکن است متفاوت باشد.
ساعات کاری در این شغل بسیار طولانی است. کودکان بین ساعت هشت تا نه صبح کار را شروع میکنند و تا نزدیک ساعت نه شب ادامه میدهند. آنان جمعهها را نیز تا ساعت یک ظهر کار میکنند، بنابراین تعطیلی و مرخصی ندارد. بخش قابلتوجهی از کار بخش در بیرون از مغازه انجام میشود، از اینرو کودکان گرما و سرمای تابستان و زمستان را تجربه میکنند. آنان معمولا تجهیزات ایمنی و لباس کار ندارند، زیرا اصلا لباس و تجهیزات ایمنی مناسب برای آنان وجود ندارد. این کودکان تحت پوشش بیمه حوادث هم نیستند و اگر حادثهای برای آنان رخ دهد، کارفرما تعهدی را قبول نمیکند.
مخاطراتی که در این نوع مشاغل کودک را تهدید میکند عبارت است از: کثیف شدن لباسها و دستها، کثیف بودن محیط کار، سردی محل کار در زمستان و گرم بودن آن در تابستان، وجود مواد شیمیایی و روغن ماشین، تنفس انواع مواد شیمیایی، سروصدای زیادی بهخصوص در صافکاری و تراشکاری، جابهجایی قطعات سنگین خودرو، احتمال زخمی شدن و نقص عضو، ماندن در زیر ماشین به دلیل دررفتن جک، سوختگی ناشی از جرقههای دستگاه جوش و ضعیف شدن چشم، احتمال برقگرفتگی به هنگام اتصال سیمها در کار سیمکشی، و مخاطرات دیگری از ایندست.
کار در جوشکاری و ضایعات: بیشتر کودکانی که به بخش جوشکاری وارد میشوند خودشان یا خانواده آنان به این کار به مثابه یادگیری یک حرفه برای آینده مینگرند. بیشتر کودکان شاغل در این بخش وسایل ایمنی کار ندارند و حتی بسیاری از آنان به هنگام جوشکاری از عینک مخصوص استفاده نمیکنند. به دلیل کار با دستگاههای دیگر، مانند دستگاه برش، محل کار این کودکان بسیار گرم است. در بسیاری از مواقع، محل اسکان کودکان بخشی از مغازه یا اتاقکی بالای مغازه است که بسیار کثیف و ناامن است. از آنجا که محل اسکان برخی از این کودکان با محل کارشان یکی است، همیشه برای کار در دسترس هستند و مرخصی و اوقات فراغت ندارند. فعالیت در بخش ضایعات نیز در کنار جوشکاری و برش وجود دارد. کودکان فعال در این بخش گاهی ممکن است در داخل شهر به جمعآوری ضایعات بپردازند و آنچه را جمعآوری کردهاند به منطقه خلازیر، واقع در جنوبغرب تهران، ببرند و بفروشند. خلازیر بازار بزرگ خریدوفروش ضایعات تهران است.
بچههایی که در این صنف کار میکنند اکثرا در کنار ضایعات، در اتاقکهای جداگانه میخوابند که بسیار کثیف و بیروح است. آنهایی که در داخل مغازههای ضایعاتی کار میکنند به تفکیک انواع ضایعات نیز میپردازند، ضایعاتی مانند آهن، آلومینیوم، مس، روی، چدن، و غیره. میزان دستمزدی که میگیرند معمولا بهصورت درصدی است، یعنی اگر ضایعات بیشتری را برای کارفرما جمعآوری کنند، پول بیشتری میگیرند. اهم خطرات این کار عبارتند از: جابهجایی قطعات آهنآلات سنگین، سروصدای زیاد کار با دستگاه هوا برش، امکان آسیب دیدن و سوختگی به هنگام کار با دستگاه هوا برش، یا آسیب دیدن و زخمی شدن به دلیل جابهجایی قطعات آهن.
جابهجایی بار با چرخدستی: سه نقطه عمده را میتوان یافت که کودکان در آنجا با چرخدستی کار میکنند: (۱) در بازار بزرگ تهران که بخش قابلتوجهی از کودکان در آنجا کار میکنند، (۲) در داخل بازارهای گل، مانند بازار گل امام رضا در جنوبشرقی تهران، و (۳) در پایانههای حملونقل که تعداد اندکی کودک در آنجاها کار میکنند. معمولا کودکان از طریق شبکههای دوستی و خانوادگی وارد این کار میشوند و غالب کودکانی که با چرخدستی کار میکنند کودکان افغانستانی هستند. البته کودکان ایرانی نیز از اقوام مختلف کرد، ترک، و لر، بهخصوص از شهرستان کوهدشت، دستی در این کار دارند. کودکان ایرانی شاغل در این بخش بیشتر در بازار بزرگ کار میکنند. کار در این بخش نسبتا سازمانیافته است، به این معنی که برخی از شرکتهای طرف قرارداد شهرداری بر کار چرخیها در بازار بزرگ و بازار گل نظارت دارند. مثلا چرخ آنها را پلاکدار میکنند، یا به آنها لباس کار مخصوص و مشخص میدهند که به نوعی رسمیت بخشیدن به کار کودکان است. کودکان برای اینکه بتوانند در این بخش کار کنند، باید به صورت ماهیانه پولی به این شرکتها بپردازند. کودکان شاغل در این صنف و در بازار به دو صورت کار میکنند: چرخ را میخرند یا اجاره میکنند و برای خودشان کار میکنند، یا ممکن است برای یک صاحبکار یا مغازهدار کار کنند و بارهای او را جابهجا کنند.
محل اسکان کودکان شاغل در این بخش به دو صورت است: برخی از آنها در نزد خانوادههایشان در مناطق جنوبی تهران زندگی میکنند و شبها به خانه بازمیگردند و دسته دیگر که بهدور از خانواده کار میکنند، شبها در داخل پاساژها میخوابند و برخی از آنها هم در فصلهای گرم و تابستان ممکن است حتی روی همان چرخها بخوابند. این دسته از کودکان اغلب دو شغل دارند. بعضی از آنها ممکن است صبح را با چرخ کار کنند و شب را در پاساژها به کار نگهبانی یا سرایداری مشغول شوند. اهم سختیها و مشکلاتی که کودکان در این کار تجربه میکنند عبارتند از: ساعات کار نسبتا طولانی، جابهجایی بار سنگین و آسیب دیدن عضلات، کار در گرما و سرما، کار در میان ازدحام جمعیت و همچنین تنش و درگیری با شهروندان به دلیل جابهجایی بار در میان آنها، رقابت و درگیری کودکان با هم و برخورد نهادهای نظارتی با آنها. گاهی نیز به دلیل سنگینی بار و پیادهروی طولانیمدت درطول روز به همراه جابهجایی بار ممکن است در طول شب اندامهای آنها بسیار دردناک باشد.
کار در منزل: شکل دیگری از کار کودکان، بهخصوص برای دختران، کار در منزل است. کار در این بخش طیف بسیار متنوعی از کارها را در برمیگیرد، کارهایی همچون پاک کردن سبزی و محصولات صیفی، دستهبندی برخی از محصولات در منزل، تهیه غذای خانگی، درست کردن زیورآلات تزیینی، و انجام نظافت منازل دیگران به همراه خانواده. درست است که کار کردن کودکان باید منع شود، اما مانند ساختار تبعیض جنسیتی کار، کار کودکان نیز از این ساختار تبعیض جنسیتی رنج میبرد، زیرا بسیاری از کارها در بیرون از منزل برای دختران وجود ندارد و حتی در برخی از موارد که کودک در بیرون از منزل کار میکند، مانند کار در خیابان، به دلیل تجربه خشونتهای جنسی مجبور هستند کارهای بیرون از منزل را رها کند و به کارهایی در خانه بپردازد تا کمتر در معرض خشونت و شایعهسازی اطرافیان قرار گیرد. از آنجا که این کودکان اکثرا با خانوادههایشان کار میکنند و سرپرست خانواده پول را از صاحبکار دریافت میکند، بابت کار این کودکان به آنان پولی پرداخت نمیشود یا گاهی ممکن است سرپرست خانواده به کودکانش دستمزد ناچیزی پرداخت کند.
مشارکت کودکان با والدینشان در کار نظافت منزل نیز بسیار شایع است. در این کار نیز، بیشتر، دختران به همراه مادرشان کار میکنند. کار با مواد شوینده و مواجه شدن با آلودگیها و کثیفیهای منازل از مشکلات این نوع کار از نگاه کودکان است. در برخی موارد دیگر، خصوصا در مرکز شهر که کارگاههای تولیدی زیادی وجود دارند، ممکن است یکی از اهالی این محلهها از کارگاههای تولیدی سفارش برخی از کارهای خاص را بگیرد و آن را در منزل انجام دهد، کارهایی مانند بستهبندی برخی اجناس یا ساخت زیورآلات. انجام این کارها زمانبر است و به تنهایی نمیتوان ازعهده انجام دادن آنها برآمد، بنابراین فرد سفارشگیرنده برای انجام دادن چنین سفارشهایی از کودکان محله کمک میگیرد و بخشی از کارها را به آنها میسپارد.
کار در فروشگاههای مواد غذایی: کار در فروشگاههای مواد غذایی از جمله کارهایی است که بسیاری از کودکان پسران در آن بخش فعالیت دارند. این کودکان بیشتر اتباع مهاجر غیرقانونی افغانستانی و یا کودکان مهاجری از استانهای اردبیل و آذربایجان شرقی هستند. کار در این فروشگاهها به دلیل طولانی بودن ساعات کار برای کودکان بسیار خستهکننده است. آنان ممکن است برخی از روزها را از ساعتهای اولیه صبح، مانند شش و هفت، تا اواخر شب، مثلا ساعت یازده، و در طول هفت روز هفته کار کنند. گاه محل اسکان بعضی از این کودکان داخل همان مغازههاست و بنابراین همیشه برای کارفرمایانشان در دسترس هستند تا آنها را به کار گیرند. این کودکان در صورتیکه به صورت تماموقت کار کنند، دیگر زمانی برای مدرسه رفتن و بازی کردن نخواهند داشت. درمجموع کودکان در این فروشگاهها به سه کار عمده میپردازند: (۱) زمانیکه برای مغازه بار یا جنس میآید، آنان اجناس را به داخل مغازه یا انبار منتقل میکنند و درطول روز قفسهها را از کالا پر میکنند، (۲) به عنوان پیک کار میکنند و سفارشهای مشتریان را به دستشان میرسانند، و (۳) آخر شب کار انبارگردانی و تمیز کردن مغازه را انجام میدهند. البته ممکن است گاهی تمیز کردن داخل مغازه و اطراف آن را به صبح روز بعد موکل کنند.
به دلیل تغییرات سبک زندگی، خیلی از خانوارهای طبقه متوسط بیشتر کالاها و نیازهای روزمرهشان را سفارش میدهند تا آنها را به صورت روزانه یا هفتگی و به صورت غیرحضوری در منزلشان دریافت کنند. کودکان در این فروشگاهها بخش قابلتوجهی از زمانشان را درطول روز برای رساندن سفارشها به منازل مشتریان صرف میکنند. از آنجا که امروزه بسیاری از خریدها از طریق کارتهای اعتباری و دستگاههای کارتخوان انجام میشود، این کودکان به ندرت انعام دریافت میکنند. از اهم مخاطراتی که در این نوع کار کودکان را تهدید میکند میتوان به ساعات کار طولانی و خستگی مفرط، جابهجایی بار زیاد و سنگین، و در برخی از موارد به دوری از خانواده و خوابیدن در داخل مغازه اشاره کرد. در برخی دیگر از کارها مانند قصابی که کودکان با چاقو کار میکنند، احتمال اینکه دستشان را ببرند و به خود آسیب بزنند بسیار زیاد است.
کار به عنوان شاگرد مغازه: در تهران کودکان علاوه بر فروشگاههای مواد غذایی، در طیف دیگری از مغازهها به عنوان شاگرد مغازه کار میکنند. برای مثال کودکان در بورس لوازم یدکی، بار خالی میکنند، بار انبار را دستهبندی میکنند، یا بار مشتری را میرسانند. کار در مغازههای اغذیهفروشی و رستورانها بیشتر شامل گارسونی، خالی کردن بار، کنار دست آشپز بودن، تمیز کردن داخل رستوران، و ظرف شستن است. در رستورانهای بزرگ ممکن است یک اتاق بزرگ را به عنوان جای خواب به چندین کارگر بدهند یا صاحب رستوران در گوشهای از رستوران اتاقکی را برای کارگران تهیه کند که حدود ۳۰ نفر در داخل این اتاقک میخوابند. شستن ظرف در رستورانها مستلزم کار با مایع ظرفشویی و آب است که پیامدهای پوستی و تنفسی برای کودکان به همراه دارد. گرمای ناشی از شعلههای پختوپز و دود بسیار زیاد این آشپزخانهها نیز سلامت جسمی کودکان را به خطر میاندازد. تعداد زیادی از کودکان اتباع در این بخش کار میکنند که مزایایی قانونی کار، مانند بیمه و سنوات و عیدی، شامل حالشان نمیشود.
کار در کارواش: سیستم کارواش در ایران معمولا به دو شکل انجام میشود: نوع اول تمام مکانیزه که در آن، ماشین از یک نقطه وارد میشود و در نقطه پایانی بعد از آنکه تمیز شد، به مشتری تحویل داده میشود. در این کارگاهها تعامل کودک با مشتری به حداقل میرسد. نوع دوم کارواشهای سنتی است که کودکان با آب و مواد شوینده ماشینها را تمیز میکنند. ساعت کار در این کار طولانی است و کودکان از ساعت هفت صبح تا اواخر شب (حدود ساعت ده) کار میکنند. روزهای آخر هفته اوج کار این گروه است و مجبورند بیشتر کار کنند. در بسیاری از مواقع کودکان در این کار هیچ دستمزدی نمیگیرند و کارفرما تنها به آنها جای خواب میدهد و درآمد آنان از انعام مشتری است، از اینرو آنان قبل از شروع کار از مشتری طلب انعام میکنند که گاهی همین امر باعث تنش و درگیری لفظی بین آنان و مشتری میشود. از آنجا که بخشی از کار این کودکان با آب است، در زمستان و فصول سرد، سرمای گزنده آنان را اذیت میکند. همچنین کار با مواد شوینده باعث مشکلات تنفسی و آسیب دیدن پوست آنها میشود. برخی از کودکان مهاجر در اتاقکهای تعبیهشده داخل کارواش، در نار دیگر کارگران بزرگسال، زندگی و استراحت میکنند که این موضوع نیز برای آنها مخاطراتی را به همراه دارد، از قبیل آزارهای فیزیکی و حتی جنسی. عمده مخاطراتی که کودکان در کارواش با آن مواجه میشوند ساعات کار طولانی و کمخوابی، کار به صورت ایستاده، استنشاق بوی مواد تمیزکننده و کار با آنها، و در برخی موارد نقص عضو به دلیل ناتوانی در استفاده از ابزار کار است.
کار در کارگاههای نجاری و چوب: این بخش طیف متنوعی از کارها را شامل میشود، مانند مبلسازی، رویهکوبی، کابینتسازی، ساختن میز و صندلی و سایر محصولات چوبی. بخش زیادی از کارگاههای نجاری در شهرکهای صنعتی و دور از جامعع شهری قرار دارند. عمده کودکانی که در این کارگاهها کار میکنند کودکان اتباع و کودکان ترکمنند و محل اسکان بخش زیادی از آنها در داخل کارگاههاست. کار در این کارگاهها مخاطرات زیادی را به همراه دارد، برای مثال هنگام کار با دستگاهها. وجود برادههای چوب یکی دیگر از سختیهای این کار است که فضای داخل کارگاه پر است و در طولانیمدت میتوانند برای کودکان مشکلات ریوی ایجاد کنند. جابهجایی بارهای سنگین، مانند الوار، خارج از توان کودکان است، اما گاهی مجبورند این کار را انجام دهند.
کار در کارگاههای بلورسازی: بیشتر کودکانی که در این بخش فعالیت میکنند مهاجران اتباع هستند که به همراه خانوادههایشان زندگی میکنند. کار دختران نیز در این صنف رایج است. کودکان در این کار وظایف متنوعی را برعهده دارند، مانند جابهجایی کالاها، بستهبندی بلورها، انبار کردن کالاها، دمیدن در شیشهها، و غیره. این کار مخاطرات مختلفی را برای کودکان به همراه دارد که مهمترین آنها سوختگیهای شدید است. مشکلات تنفسی و گرمازدگی نیز از دیگر سختیهای این کار است. از آنجا که بخش زیادی از کارهای این کارخانهها و کارگاهها از نوع دستی و ساده است، زنان و کودکان بسیاری را به خود جذب کرده است. در این کار روز تعطیل وجود ندارد و کودکان به صورت هفتگی دستمزد میگیرند.
کار خانگی: کار خانگی کودک به کار کودکان در بخش خانگی در خانه شخص ثالث و کارفرما اشاره میکند. این مفهوم کلی هم کار در شرایط مجاز و هم کار در شرایط غیرمجاز را شامل میشود. بر اساس شواهد سازمان بینالمللی کار، کودکان دختر زیر ۱۶ سال بیش از هر گروه دیگری در این بخش فعالیت دارند. با توجه به ماهیت پنهان کارهای خانگی، داشتن آماری قابل اعتماد از تعداد کودکانی که در کار خانگی هستند دشوار است. کارهایی که این کودکان انجام میدهند عبارتند از: کارهای روزمره خانه، تهیه غذا، نظافت و شستوشو، مراقبت از کودکان کارفرما و همراهی کردن آنان هنگام رفتن به مدرسه و حمل کیف آنها، مراقبت از بزرگسالان و افراد از کار افتاده، باغبانی، پیامرسانی و کمک به کارفرمایان در اداره کسبوکارهای کوچک. در نواحی روستایی این کارها میتواند شامل نگهداری از حیوانات، تمیز کردن محل نگهداری آنها، کارهای کشاورزی، و قالیبافی شود.
بسیاری از این کودکان در منزل کارفرمایان خود و تعدادی نیز به صورت جداگانه زندگی میکنند. کودکان معمولا برای کاری که انجام میدهند پولی را به صورت مستقیم دریافت نمیکنند. برخی درمقابل سرپناه، مراقبت، و غذا کار میکنند و برخی دیگر در برابر دریافت دستمزد. کودکی که در خانه شخص ثالث کار میکند ممکن است به دلیل بدهیهای والدینش به خانه کارفرما فرستاده شده باشد که در این صورت دستمزدی ندارد. در مواردی نیز ممکن است کارفرما دستمزد اندک کودک را به والدینش بدهد، یا به بهانههای مختلف، از جمله نرسیدن کودک به سن قانونی، آن را پرداخت نکند. این کودکان ممکن است برای اقوام یا خویشاوندان خود و یا غریبهها کار کنند. معمولا در کارهای خانگی ساعات کاری معین یا شرح وظایف مشخصی برای کودکان تعیین نشده است. آنان در هر ساعت از شبانهروز هر آنچه را کارفرما از آنها بخواهد باید انجام دهند. عوامل اصلی کار خانگی کودکان چندوجهی است. فقر و زنانه شدن آن، طرد اجتماعی، سنتها، نداشتن تحصیلات، تبعیض قومیتی و جنسیتی، خشونت خانگی، آوارگی، مهاجرت از روستا به شهر، و از دست دادن والدین به هر دلیلی برخی از عوامل کار خانگی کودکان در سراسر جهان است.
مدلی از کار خانگی که در کشورهای درحال توسعه بسیار شایع است بهکارگیری دختران برای انجام امور خانه است، به طوری که دختران موظفند تمام کارهای مربوط به اعضای خانواده، از پختوپز گرفته تا شستوشوی لباس دیگران، را انجام دهند. درحال حاضر میلیونها دختر در سراسر جهان هستند که در سن کودکی به کار اجباری در خانه گمارده میشوند، در حالیکه هیچ دستمزدی برای خدماتی که به دیگران ارائه میدهند نمیگیرند و از حقوق کمتری نیز برخوردارند، اما به دلیل ماهیت پنهان کار در خانه، از سوی دولتها و نهادهای مدنی حمایت نمیشوند. دختران خانهدار در صورت هرگونه سرپیچی از وظایف مشخصشده تنبیه خواهند شد و این در حالی است که کارفرمایان این کودکان، که اغلب والدین آنها هستند، به هیچ عنوان کار خود را بهرهکشی از کودکان نمیدانند. سنتهای رایج فرهنگی، کلیشههای جنسیتی، و تفکرات مردسالار مهمترین دلایل کار اجباری دختران در خانه است، اما دسترسی نداشتن به آنها و عادی تلقی کردن کار کودکان در خانه باعث شده است این کودکان از حمایتهای نهادهای مدنی محروم بمانند و حتی در شمار کودکان کار به حساب نیایند. محرومیت از تحصیل، آسیبهای جسمی در اثر انجام کارهای سخت، بیماری، افسردگی، عدم اعتمادبهنفس، انزوا، بلوغ زودرس، و بسیاری عوارض دیگر دخترانی را تهدید میکند که در کودکی به کار اجباری و دائمی محکوم میشوند.
سازمانهای مردمنهاد
تقریبا هیچ تعریف گسترده و پذیرفتهشدهای از سازمانهای مردمنهاد (سمنها) وجود ندارد. تنوع آنها، اهداف و ساختارهای متنوع، و همچنین نیروهای محرکه بسیار متنوع پشت آنها توافق درباره چنین تعریفی را دشوار کرده است. در تعریفی آمده است: سازمانهای مردمنهاد، گروههایی هستند که توسط اعضای جامعه، به عنوان افراد، و بدون داشتن هیچ عنوان دولتی و یا موقعیت شغلی برای دستیابی به اهداف اجتماعی، مدنی، اخلاقی، زیستمحیطی، و غیره تشکیل میشوند. این سازمانها غیرانتفاعی هستند، یعنی برای به دست آوردن سود و کسبوکار فعالیت نمیکنند. سازمانهای مردمنهاد برحسب جهتگیری به چهارگونه تقسیم میشوند:
۱. خیرخواهانه: این نوع سازمانها فعالیتهای پدرسالارانه از بالا به پایین را انجام میدهند که حداقل مشارکت نفعبران (گروههای هدف) را همراه دارد. در اینگونه سازمانها فعالیتهایی مانند برآوردن نیازهای فقرا، توزیع خوراک و پوشاک یا دارو، تدارک مسکن، حملونقل، مدرسه و امور اینچنینی انجام میشود.
۲. خدماتی: این نوع سازمانهای غیردولتی فعالیتهایی مانند فراهم آوردن بهداشت، برنامهریزی خانواده، خدمات آموزشی و طراحی برنامه را انجام میدهند و انتظار دارند مردم در اجرا و دریافت خدمات مشارکت کنند.
۳. مشارکتی: این نوع سازمانهای غیردولتی عموما، در شکل تعاونی، پروژههای خودیار را انجام میدهند که در این پروژهها مردم محلی با کمکهای نقدی، ابزار کار، زمین، مواد نیروی انسانی، و مانند اینها درگیر میشوند.
۴. توانمندسازی: این جهتگیری از زمانی حاصل شد که دستیابی به توسعه مبنای کمک به مردم و درک شفاف عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که زندگی آنان را متأثر میسازد شد. این نوع سازمانهای غیردولتی با این جهتگیری میکوشند تا آگاهی مردم را از قدرت بالقوهشان برای کنترل زندگی خویش تقویت کنند. در فعالیتهایی این سازمانها مردم حداکثر دخالت و مشارکت را دارند و آنها بیشتر به عنوان تسهیلکننده فعالیت میکنند.
حمایت از کودکان کار در دستور کار برخی از این سازمانها بوده است و سازمانهای مردمنهادی که در شهر تهران در حوزه کودکان کار فعالند در زمره سازمانهای خیرخواهانه، خدماتی، توانمندسازی و دفاع از حقوق کودکان قرار دارند. برخی از این سازمانها عبارتاند از: انجمن حمایت از کودکان کار، انجمن حمایت از حقوق کودکان، مؤسسه مهر و ماه، و جمعیت امام علی، رویش نهال، جمعیت دفاع، مؤسسه مهرآفرین، شبکه یاری (که برخی از این سازمانها عضو آن هستند)، پرنده درخت کوچک در منطقه کن، جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، انجمن یاری کودکان. گروههای هدف این انجمنها کودکان و زنان آسیبدیده و در معرض آسیب هستند. البته به جز این سازمانها، تعداد کثیری انجمنها و خیریههای دیگر نیز در سطح شهر تهران فعالیت دارند.
کودکان به دو شیوه جذب این سازمانها میشوند: گاهی سمنها با ورود به محلهای کار کودکان آنان را جذب میکنند و گاهی کودکان و خانوادههایشان، با توجه به اطلاعاتی که از شبکههایشان درباره این سمنها دریافت کردهاند، به منظور پذیرش و دریافت خدمات به آنها مراجعه میکنند. بیشتر جامعه هدف سمنها کودکان افغانستانی هستند و کودکان ایرانی کمتر برای دریافت حمایت به آنها رجوع میکنند. یکی از دلایل این امر میتواند این باشد که کودکان ایرانی میتوانند به مدرسه دولتی بروند و با محدودیتهای قانونی در مقایسه با کودکان افغانستانی مواجه نیستند. یا کودکان غربتی به دلیل فرهنگ خانوادگیشان، مبنی بر اهمیت نداشتن تحصیل، کمتر به سمنها مراجعه میکنند. سمنها به اشکال مختلف، حتی به کودکانی که در نظام آموزش رسمی یا دولتی پذیرش میشوند، خدمات ارائه میدهند، چرا که این کودکان به دلیل مسائل و مشکلاتی که داشتهاند نیازمند حمایتند.
علاوه بر آموزش، از دیگر خدماتی که سمنها ارائه میکنند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. فراهم کردن فضاهای بازی برای کودکان
۲. ارتباط با کارفرما به منظور حمایت از حقوق کودکان
۳. پوششهای درمانی
۴. پیدا کردن کار یا کاریابی برای کودکان و به عبارت دقیقتر، جدا کردن کودکان از کارهای پرخطرتر و بدون چشمانداز برای آینده
۵. توانمندسازی خانوادههای کودکان کار و به طور مشخصتر زنان و مادران کودکان
۶. کمکهای معیشتی
راهکارهای سمنهایی که خدمات آنها از نوع خیریهای است کوتاهمدت و مانند یک مُسکن است و هیچگاه به توانمندسازی کودکان کار و خانوادههای آنها منجر نمیشود. میتوان گفت کودکان کار و خانوادههایشان همیشه به این مؤسسهها برای گرفتن چند کالای معیشتی وابسته باقی میمانند. رویکرد برخی دیگر از سمنها سیستمی است، آنان به دنبال کاهش فشار بر کودک از طریق کاهش میزان ساعات کار و حمایتهای دیگر هستند. هدف اصلی سمنهایی که خدمات بهداشتی و درمانی انجام میدهند ارائه خدمات درمانی نیست، بلکه خدمات بهداشتی و درمانی آنها مبنایی برای توانمندسازی کودکان و خانوادههایشان است. البته برخی از سمنها هم هستند که خدمات اصلی آنان خدمات پزشکی از نوع بهداشتی و درمانی است، مانند پزشکان بدون مرز. دستهای دیگر از سمنها طیف متنوعی از خدمات آموزشی، مددکاری اجتماعی، روانشناسی، پزشکی، مهارتآموزی، کارآفرینی، کاهش آسیب، و غیره را برای کودکان و خانوادههایشان فراهم کردهاند تا آنان را توانمند سازند. بازخورد کودکان، خانوادههای آنان، کارفرمایان، و سایر سازمانهای دیگری که با سمنهایی که کار توانمندسازی انجام میدهند ارتباط دارند رضایتبخشتر بوده است.