بازتعریف مفهوم موفقیت
Published:
در بسیاری از محیطهای پژوهشی و علمی، به ویژگیهایی که معمولا با مردانگی مرتبط هستند، مانند رقابت و برتر بودن، غالبا بیشتر از معیارهایی مانند همکاری، همدلی، و فراگیری بها داده میشود. در این محیطها، «موفقیت» معمولا با معیارهایی مانند تعداد مقالات منتشر شده در کنفرانسها یا مجلات برتر، دریافت کمکهزینههای پژوهشی، و کسب جوایز فردی سنجیده میشود. این رویکرد تنگنظرانه میتواند بر چگونگی انجام پژوهشها و میزان اهمیت کار افراد تاثیر بگذارد و پژوهشگرانی را که از این الگو تبعیت نمیکنند و خود را محدود به این معیارها نمیکنند، کنار بگذارد.
بسیار میشنویم که در دنیای علم، شایستهسالاری حرف اول را میزند، به این معنا که میزان موفقیت افراد متناسب با تواناییها و دستاوردهای شخصی آنها میباشد. اما این حرف همیشه صادق نیست. مایکل سندل در کتاب خود، «استبداد شایستگی»، به این نکته اشاره میکند که شایستهسالاری در واقع میتواند نابرابریهای موجود را تقویت کند، چرا که این دیدگاه نابرابریهای ساختاری را در نظر نمیگیرد، حس اشتباهی از برابری و انصاف الغا میکند، و نقش کار جمعی را کمرنگ جلوه میدهد. علاوه بر این، این رویکرد باعث ایجاد حس خودبرتربینی و امتیاز ذاتی در میان افرادی که موفق شدهاند، میشود و به همین ترتیب در میان کسانی که با معیارهای موجود به موفقیت نرسیدهاند، باعث حس تحقیر و خود کمبینی میشود. در فضاهای دانشگاهی و محیطهای پژوهشهای علمی، آن چیزی که بهعنوان «شایستگی» و «موفقیت» در نظر گرفته میشود، مانند سابقه قوی انتشار مقالات یا دریافت کمکهزینههای پژوهشی، تا حد زیادی تحت تأثیر عواملی خارج از کنترل فرد میباشد و این مساله از چشم رویکرد شایستهسالاری دور افتاده است.
در اینجا میتوان از زاویه دید فمینیسم تقاطعی به مساله نگریست و آن را مورد بررسی قرار داد. فمینیسم تقاطعی به ما میگوید که چگونه تلاقی انواع گوناگون تبعیض، مانند تبعیض جنسیتی، نژادی، طبقاتی، و سایر اشکال دیگر تبعیض در شکلگیری تجربیات و موفقیت افراد تاثیر میگذارند. شناخت این موانع، تبعیضها، و تلاقی آنها، میتوانند ما را به سمت ایجاد محیطهای پژوهشی عادلانهتر و فراگیرتر کمک کنند و تعاریف رایج و محدودکننده «موفقیت» را که بر اساس معیارهای مردانه و شایستهسالاری شکل گرفته، به چالش بکشند. در کتاب «فمینیسم داده»، کاترین دیگنازیو و لورن کلاین، از همین زاویه، ایده رهاییمشترک در علم داده را مطرح میکنند و مفهوم توانمندسازی متقابل و موفقیت مشترک را در مقابل موفقیت فردی یا شایستهسالاری ارائه میدهند. بهعبارتی، این رویکرد، تمرکز را از نتایج کار فردی به سمت دستآوردهای جمعی تغییر میدهد که به کار بستن آن در پژوهشهای علمی به ما امکان بازتعریف مفهوم «موفقیت» را میدهد. موفقیتی که فرای رسیدن به افتخارات و دستاوردهای فردی به معیارهایی دیگری مانند درنظر گرفتن نتایج جمعی کار، ایجاد اعتماد، گسترش همکاری و همدلی نیز نظر دارد.
برای بازتعریف مفهومِ موفقیت در گروههای تحقیقاتی بر اساس رویکرد فمینیسم تقاطعی و با هدف رهاییمشترک، باید بتوان به دینامیکهای قدرت و سلطه در روابط کاری پرداخت. پاتریشیا هیل کالینز عوامل تاثیرگذار در شکلگیری قدرت در جامعه را در قالب «ماتریس سلطه» معرفی میکند و درهمتنیدگی چهار حوزه انضباطی، هژمونیک، بینفردی، و ساختاری را شکلدهنده روابط قدرت در جامعه میداند. برای اعمال تغییرات مؤثر در گروههای تحقیقاتی بهمنظور ایجاد محیطی عادلانهتر و فراگیرتر، باید بتوان فعالیتهای هدفمندی در هر حوزه تعریف کرد که در ادامه به بعضی از این فعالیتها اشاره شود.
حوزه انضباطی
این حوزه به چگونگی پیادهسازی و اعمال قوانین و رویهها اشاره میکند که دینامیک قدرت و نابرابریها را حفظ یا تقویت میکنند. در یک گروه تحقیقاتی، پرداختن به این حوزه شامل تغییر شکل بهکارگیری و پیادهسازی رویههایی است که تعیینکننده چگونگی انجام کارها، چگونگی حضور افراد در پروژهها، و شیوه ارزیابی موفقیت یا عدم موفقیت آنها میباشد. بعضی از قدمهای عملی در این حوزه برای رفع مسائل آن عبارتند از:
۱. بازتعریف آن چیزی که بهعنوان موفقیت کار تحقیقاتی شناخته میشود و بسط آن به فرای معیارهایی مانند بالابردن دقت یا کارایی، و در نظر گرفتن مواردی مانند: تاثیرات آن تحقیق در جامعه، نتیجه آن برای گروههای اقلیتشده، میزان تعامل با جامعه، در نظر گرفتن معیارهای عدالتمحور و ضدتبعیض، و میزان اعتمادی که میتواند حین انجام کار بین افراد گروه و پس از پایان کار بین کاربران و پژوهشگران ایجاد کند.
۲. ایجاد گارگروهها و کارگاههای منظم برای تشویق به ایجاد رویههای تحقیقاتی با تمرکز به تفکر انتقادی درباره موقعیت خود، سوءگیریها، و دینامیک قدرت برای بالابردن آگاهی از چگونگی تاثیر پیشزمینهها و هنجارهای غالب بر نتایج کارهای تحقیقاتی.
۳. ایجاد بستر و شبکههایی که همکاری برابر را درون گروه تحقیقاتی ترویج کند، مانند ایجاد امکانی برای به اشتراکگذاری دانش، نظرات، انتقادات و همچنین اطمینان از اینکه همه اعضا، به ویژه کسانی که معمولا به حاشیه میروند و افرادی از گروههای اقلیتشده، بتوانند در تصمیمگیریها نقشی منصفانه داشته باشند.
۴. ایجاد بستر و شبکههای درونگروهی برای گسترش آموزشهایی در مورد شیوههای تحقیق عادلانه، ضدتبعیض، فراگیر، و انتقادی.
۵. ایجاد فضاهای تحقیقاتی امن و فراگیر و اطمینان از اینکه محیطهای فیزیکی و اجتماعی درون گروه تحقیقاتی برای همه قابل استفاده و در دسترس هستند. برای مثال، در نظر گرفتن تسهیلات برای افرادی با معلولیتهای فیزیکی و ایجاد فضاهای عاری از آزار و اذیت.
حوزه هژمونیک
این حوزه به باورها و رفتارهای رایجی اشاره دارد که رفتار نابرابر و تبعیضآمیز با گروههای مختلف را توجیه یا عادیسازی میکند. قدمهای زیر میتوانند به برچیدنشدن این نابسامانیها کمک کنند و ما را به سمت محیطی عادلانهتر و برابرتر حرکت دهند.
۱. تشویق و حمایت از افرادی از گروههای اقلیتشده به شرکت در نقشهای رهبری برای اطمینان از اینکه دیدگاههای متنوع در شکلدهی دستورالعملهای کارهای پژوهشی نقش دارند.
۲. پیادهسازی سیاستهای شفاف و عادلانه برای شناخت مشارکت همه افرادی که در انجام پروژهها و نوشتن مقالات سهم داشتند تا به این ترتیب نقش همه اعضا به رسمیت شناخته و ارزشگذاری شوند.
۳. ایجاد برنامههای مشاوره که امکان ارتباط افراد جوانتر، به ویژه آنهایی که از گروههای اقلیتشده هستند، با افراد باتجربهتر را فراهم کنند تا بدین ترتیب که بتوان با ایجاد یک شبکه حمایتی، چالشهایی که این افراد با آنها مواجه هستند را شناسایی و رفع کرد.
۴. ارائه کارگاههای آموزشی در موضوعاتی مانند سوءگیریهای ناخودآگاه، برابری، و فراگیری برای همه اعضای گروه به منظور بالا بردن آگاهی افراد نسبت به نحوه عمل هنجارهای هژمونیک.
۵. تشویق به روشهای پژوهشیِ مشارکتی و به چالشکشیدن سلسلهمراتبهای سنتی موجود در پژوهشها به منظور تولید دانشی فراگیرتر.
حوزه بینفردی
این حوزه دربرگیرنده چگونگی نحوه رفتار و تعامل افراد با یکدیگر در زندگی و کارهای روزمره بر اساس هویتهایشان است که اغلب بازتابدهنده نابرابری ساختاری گستردهتر در اجتماع میباشد. در یک گروه تحقیقاتی، پرداختن به حوزه بینفردی شامل احترام متقابل، برابری، و فراگیری در تعاملات کاری روزمره میباشد. بعضی از قدمهای عملی در این حوزه عبارتند از:
۱. تقویت ارتباطات باز و محترمانه و تعیین هنجارها و رویههایی برای این منظور که همه اعضا بتوانند که ایدهها، تجربیات و دغدغههای خود را بدون نگرانی بیان کنند.
۲. توسعه برنامههای مشاورهای که به نیازهای خاص افرادی از گروههای اقلیتشده توجه کند، برای مثال، ارائه مشاوره در مورد بالابردن آگاهی نسبت به مسائل نژادی، جنسیتی و دیگر هویتها.
۳. ترویج فرهنگی که در آن مشارکتها و همکاریها، حتی کوچکترین آنها، به رسمیت شناخته شوند و مورد توجه قرار گیرند.
۴. آموزش و تشویق اعضا به گسترش همبستگی، که در آن افراد با امتیاز یا موقعیت بالاتر به طور فعال از همکاران ضعیفتر خود و در موقعیتهای مختلف (برای مثال در بحثها) حمایت کنند.
۵. برگزاری دورهمیها یا فعالیتهای غیررسمی منظم که به ایجاد روابط بین اعضای گروه کمک کند، مانند رویدادهای تفریحی و اجتماعی که بر موضوعاتی خارج از کار تمرکز دارند.
حوزه ساختاری
این حوزه به نحوه سازماندهی و ساختار قوانین اشاره میکند که فرصتهای نابرابر بین افراد را شکل میدهند و آنها را تقویت میکنند. اقدامات عملی در این حوزه باید به سمت برچیدن نابرابریهای نظاممندی حرکت کند که بر مشارکت افراد در پروژههای تحقیقاتی، نحوه ارزیابی موفقیت، و استفاده از امکانات تأثیر میگذارند. بعضی از کارهای عملی در این حوزه عبارتند از:
۱. عادلانهتر و فراگیرتر کردن رویههای پذیرش و استخدام افراد بهصورتی که علاوه بر ارزیابی قابلیتهای تخصصی، به مواردی مانند برابری، فراگیری، و اولویت به گروههای اقلیتشده اهمیت داده شود.
۲. برقراری فرآیندهای شفاف و برابر برای تخصیص منابع بین افراد گروه، با در نظرگرفتن فرصتهایی ویژه برای افرادی از گروههای اقلیتشده.
۳. اجرا و برقراری سیاستهایی که نیازهای خاص افراد را در نظر بگیرد، مانند ترتیبات کاری انعطافپذیر و مرخصی والدین.
۴. ایجاد امکاناتی برای فراهمکردن فرصتهایی برای پیشرفت شغلی که برای همه قابل دسترسی باشد، مانند در نظر گرفتن برنامههای مشاوره و تعریف معیارهای واضح و عادلانه برای ارتقاء که تنوع افراد و اشکال مختلف مشارکت علمی را در نظر بگیرد.
۵. در نظر گرفتن سهمیهها یا دستورالعملهایی برای اطمینان از حضور افرادی به نمایندگی از گروههای مختلف و بهطور مشخص گروههای اقلیتشده در نهادهای تصمیمگیری.
۶. انجام ارزیابیها و بررسیهای منظم از رویهها، ساختارها و نتایج گروه تحقیقاتی در رابطه با تنوع، برابری و فراگیری.
بسیار میشنویم که در دنیای علم، شایستهسالاری حرف اول را میزند، به این معنا که میزان موفقیت افراد متناسب با تواناییها و دستاوردهای شخصی آنها میباشد. اما این حرف همیشه صادق نیست. مایکل سندل در کتاب خود، «استبداد شایستگی»، به این نکته اشاره میکند که شایستهسالاری در واقع میتواند نابرابریهای موجود را تقویت کند، چرا که این دیدگاه نابرابریهای ساختاری را در نظر نمیگیرد، حس اشتباهی از برابری و انصاف الغا میکند، و نقش کار جمعی را کمرنگ جلوه میدهد. علاوه بر این، این رویکرد باعث ایجاد حس خودبرتربینی و امتیاز ذاتی در میان افرادی که موفق شدهاند، میشود و به همین ترتیب در میان کسانی که با معیارهای موجود به موفقیت نرسیدهاند، باعث حس تحقیر و خود کمبینی میشود. در فضاهای دانشگاهی و محیطهای پژوهشهای علمی، آن چیزی که بهعنوان «شایستگی» و «موفقیت» در نظر گرفته میشود، مانند سابقه قوی انتشار مقالات یا دریافت کمکهزینههای پژوهشی، تا حد زیادی تحت تأثیر عواملی خارج از کنترل فرد میباشد و این مساله از چشم رویکرد شایستهسالاری دور افتاده است.
در اینجا میتوان از زاویه دید فمینیسم تقاطعی به مساله نگریست و آن را مورد بررسی قرار داد. فمینیسم تقاطعی به ما میگوید که چگونه تلاقی انواع گوناگون تبعیض، مانند تبعیض جنسیتی، نژادی، طبقاتی، و سایر اشکال دیگر تبعیض در شکلگیری تجربیات و موفقیت افراد تاثیر میگذارند. شناخت این موانع، تبعیضها، و تلاقی آنها، میتوانند ما را به سمت ایجاد محیطهای پژوهشی عادلانهتر و فراگیرتر کمک کنند و تعاریف رایج و محدودکننده «موفقیت» را که بر اساس معیارهای مردانه و شایستهسالاری شکل گرفته، به چالش بکشند. در کتاب «فمینیسم داده»، کاترین دیگنازیو و لورن کلاین، از همین زاویه، ایده رهاییمشترک در علم داده را مطرح میکنند و مفهوم توانمندسازی متقابل و موفقیت مشترک را در مقابل موفقیت فردی یا شایستهسالاری ارائه میدهند. بهعبارتی، این رویکرد، تمرکز را از نتایج کار فردی به سمت دستآوردهای جمعی تغییر میدهد که به کار بستن آن در پژوهشهای علمی به ما امکان بازتعریف مفهوم «موفقیت» را میدهد. موفقیتی که فرای رسیدن به افتخارات و دستاوردهای فردی به معیارهایی دیگری مانند درنظر گرفتن نتایج جمعی کار، ایجاد اعتماد، گسترش همکاری و همدلی نیز نظر دارد.
برای بازتعریف مفهومِ موفقیت در گروههای تحقیقاتی بر اساس رویکرد فمینیسم تقاطعی و با هدف رهاییمشترک، باید بتوان به دینامیکهای قدرت و سلطه در روابط کاری پرداخت. پاتریشیا هیل کالینز عوامل تاثیرگذار در شکلگیری قدرت در جامعه را در قالب «ماتریس سلطه» معرفی میکند و درهمتنیدگی چهار حوزه انضباطی، هژمونیک، بینفردی، و ساختاری را شکلدهنده روابط قدرت در جامعه میداند. برای اعمال تغییرات مؤثر در گروههای تحقیقاتی بهمنظور ایجاد محیطی عادلانهتر و فراگیرتر، باید بتوان فعالیتهای هدفمندی در هر حوزه تعریف کرد که در ادامه به بعضی از این فعالیتها اشاره شود.
حوزه انضباطی
این حوزه به چگونگی پیادهسازی و اعمال قوانین و رویهها اشاره میکند که دینامیک قدرت و نابرابریها را حفظ یا تقویت میکنند. در یک گروه تحقیقاتی، پرداختن به این حوزه شامل تغییر شکل بهکارگیری و پیادهسازی رویههایی است که تعیینکننده چگونگی انجام کارها، چگونگی حضور افراد در پروژهها، و شیوه ارزیابی موفقیت یا عدم موفقیت آنها میباشد. بعضی از قدمهای عملی در این حوزه برای رفع مسائل آن عبارتند از:
۱. بازتعریف آن چیزی که بهعنوان موفقیت کار تحقیقاتی شناخته میشود و بسط آن به فرای معیارهایی مانند بالابردن دقت یا کارایی، و در نظر گرفتن مواردی مانند: تاثیرات آن تحقیق در جامعه، نتیجه آن برای گروههای اقلیتشده، میزان تعامل با جامعه، در نظر گرفتن معیارهای عدالتمحور و ضدتبعیض، و میزان اعتمادی که میتواند حین انجام کار بین افراد گروه و پس از پایان کار بین کاربران و پژوهشگران ایجاد کند.
۲. ایجاد گارگروهها و کارگاههای منظم برای تشویق به ایجاد رویههای تحقیقاتی با تمرکز به تفکر انتقادی درباره موقعیت خود، سوءگیریها، و دینامیک قدرت برای بالابردن آگاهی از چگونگی تاثیر پیشزمینهها و هنجارهای غالب بر نتایج کارهای تحقیقاتی.
۳. ایجاد بستر و شبکههایی که همکاری برابر را درون گروه تحقیقاتی ترویج کند، مانند ایجاد امکانی برای به اشتراکگذاری دانش، نظرات، انتقادات و همچنین اطمینان از اینکه همه اعضا، به ویژه کسانی که معمولا به حاشیه میروند و افرادی از گروههای اقلیتشده، بتوانند در تصمیمگیریها نقشی منصفانه داشته باشند.
۴. ایجاد بستر و شبکههای درونگروهی برای گسترش آموزشهایی در مورد شیوههای تحقیق عادلانه، ضدتبعیض، فراگیر، و انتقادی.
۵. ایجاد فضاهای تحقیقاتی امن و فراگیر و اطمینان از اینکه محیطهای فیزیکی و اجتماعی درون گروه تحقیقاتی برای همه قابل استفاده و در دسترس هستند. برای مثال، در نظر گرفتن تسهیلات برای افرادی با معلولیتهای فیزیکی و ایجاد فضاهای عاری از آزار و اذیت.
حوزه هژمونیک
این حوزه به باورها و رفتارهای رایجی اشاره دارد که رفتار نابرابر و تبعیضآمیز با گروههای مختلف را توجیه یا عادیسازی میکند. قدمهای زیر میتوانند به برچیدنشدن این نابسامانیها کمک کنند و ما را به سمت محیطی عادلانهتر و برابرتر حرکت دهند.
۱. تشویق و حمایت از افرادی از گروههای اقلیتشده به شرکت در نقشهای رهبری برای اطمینان از اینکه دیدگاههای متنوع در شکلدهی دستورالعملهای کارهای پژوهشی نقش دارند.
۲. پیادهسازی سیاستهای شفاف و عادلانه برای شناخت مشارکت همه افرادی که در انجام پروژهها و نوشتن مقالات سهم داشتند تا به این ترتیب نقش همه اعضا به رسمیت شناخته و ارزشگذاری شوند.
۳. ایجاد برنامههای مشاوره که امکان ارتباط افراد جوانتر، به ویژه آنهایی که از گروههای اقلیتشده هستند، با افراد باتجربهتر را فراهم کنند تا بدین ترتیب که بتوان با ایجاد یک شبکه حمایتی، چالشهایی که این افراد با آنها مواجه هستند را شناسایی و رفع کرد.
۴. ارائه کارگاههای آموزشی در موضوعاتی مانند سوءگیریهای ناخودآگاه، برابری، و فراگیری برای همه اعضای گروه به منظور بالا بردن آگاهی افراد نسبت به نحوه عمل هنجارهای هژمونیک.
۵. تشویق به روشهای پژوهشیِ مشارکتی و به چالشکشیدن سلسلهمراتبهای سنتی موجود در پژوهشها به منظور تولید دانشی فراگیرتر.
حوزه بینفردی
این حوزه دربرگیرنده چگونگی نحوه رفتار و تعامل افراد با یکدیگر در زندگی و کارهای روزمره بر اساس هویتهایشان است که اغلب بازتابدهنده نابرابری ساختاری گستردهتر در اجتماع میباشد. در یک گروه تحقیقاتی، پرداختن به حوزه بینفردی شامل احترام متقابل، برابری، و فراگیری در تعاملات کاری روزمره میباشد. بعضی از قدمهای عملی در این حوزه عبارتند از:
۱. تقویت ارتباطات باز و محترمانه و تعیین هنجارها و رویههایی برای این منظور که همه اعضا بتوانند که ایدهها، تجربیات و دغدغههای خود را بدون نگرانی بیان کنند.
۲. توسعه برنامههای مشاورهای که به نیازهای خاص افرادی از گروههای اقلیتشده توجه کند، برای مثال، ارائه مشاوره در مورد بالابردن آگاهی نسبت به مسائل نژادی، جنسیتی و دیگر هویتها.
۳. ترویج فرهنگی که در آن مشارکتها و همکاریها، حتی کوچکترین آنها، به رسمیت شناخته شوند و مورد توجه قرار گیرند.
۴. آموزش و تشویق اعضا به گسترش همبستگی، که در آن افراد با امتیاز یا موقعیت بالاتر به طور فعال از همکاران ضعیفتر خود و در موقعیتهای مختلف (برای مثال در بحثها) حمایت کنند.
۵. برگزاری دورهمیها یا فعالیتهای غیررسمی منظم که به ایجاد روابط بین اعضای گروه کمک کند، مانند رویدادهای تفریحی و اجتماعی که بر موضوعاتی خارج از کار تمرکز دارند.
حوزه ساختاری
این حوزه به نحوه سازماندهی و ساختار قوانین اشاره میکند که فرصتهای نابرابر بین افراد را شکل میدهند و آنها را تقویت میکنند. اقدامات عملی در این حوزه باید به سمت برچیدن نابرابریهای نظاممندی حرکت کند که بر مشارکت افراد در پروژههای تحقیقاتی، نحوه ارزیابی موفقیت، و استفاده از امکانات تأثیر میگذارند. بعضی از کارهای عملی در این حوزه عبارتند از:
۱. عادلانهتر و فراگیرتر کردن رویههای پذیرش و استخدام افراد بهصورتی که علاوه بر ارزیابی قابلیتهای تخصصی، به مواردی مانند برابری، فراگیری، و اولویت به گروههای اقلیتشده اهمیت داده شود.
۲. برقراری فرآیندهای شفاف و برابر برای تخصیص منابع بین افراد گروه، با در نظرگرفتن فرصتهایی ویژه برای افرادی از گروههای اقلیتشده.
۳. اجرا و برقراری سیاستهایی که نیازهای خاص افراد را در نظر بگیرد، مانند ترتیبات کاری انعطافپذیر و مرخصی والدین.
۴. ایجاد امکاناتی برای فراهمکردن فرصتهایی برای پیشرفت شغلی که برای همه قابل دسترسی باشد، مانند در نظر گرفتن برنامههای مشاوره و تعریف معیارهای واضح و عادلانه برای ارتقاء که تنوع افراد و اشکال مختلف مشارکت علمی را در نظر بگیرد.
۵. در نظر گرفتن سهمیهها یا دستورالعملهایی برای اطمینان از حضور افرادی به نمایندگی از گروههای مختلف و بهطور مشخص گروههای اقلیتشده در نهادهای تصمیمگیری.
۶. انجام ارزیابیها و بررسیهای منظم از رویهها، ساختارها و نتایج گروه تحقیقاتی در رابطه با تنوع، برابری و فراگیری.