پرونده

1 minute read

Published:

پرونده ۱۱ ساله زندگی در سوئد بسته شد. پرونده‌ای که قرار بود به باز شدن دوره جدیدی در ایران منتهی شود. اما نشد. یک بی‌خبری محض از وضعیت گزینش، شروع آن را معلق کرده. وضعیتی که سال‌هاست درگیر آن هستم. نمی‌دانم که آیا می‌توانم به سرانجامش امید داشته باشم یا نه. آیا اصلا امیدی به امید هست؟ هر زمان که به امید فکر می‌کنم، تصویر احمد محمود از ذهنم می‌گذرد. او که چند ماه پیش از فوتش و در نهایت بیماری در جواب این سوال که آیا به آینده خوشبین هست گفت‌: «اگر نباشم که باید برم بمیرم. باید خوشبین بود، به هر جهت بدبینی رو باید راهش رو سد کرد. هر چند با قدرت هجوم می‌آره به آدم، ولی باید جلو راهشو گرفت. راهی نیست. همه اینا رو که دور همدیگه جمع بکنی بذاری رو همدیگه یه ته رنگ خوشبینی در من پیدا میشه اونوقت. خب هست. باید زندگی کرد، زندگی رو ساخت، زندگی رو دگرگون کرد. نه که زندگی رو تعریف کرد، زندگی رو باید دگرگون کرد»*. چاره‌ای جز گریز از ناامیدی نیست. باید زندگی کرد و دید این زندگی پیش از سرانجامش که ما را به مشتی خاک بدل کند، به کجا خواهد ‌کشاند.

* فیلم مستند «احمد محمود، نویسنده انسان‌گرا»، ساخته بهمن مقصودلو