انتری که لوطیش مرده بود

1 minute read

Published:

معمولا وقتی خسته هستم و حوصله کاری ندارم سریال «دو زاری» نگاه می‌کنم. دیروز هم یکی از همین روزهای بی‌حوصلگی بود. با کمک برنامه glwiz یک سریال دو زاری گرفتم و دیدم: «شهرزاد». سریال با تبلیغی شروع شد. تبلیغ «لقمه همدلی». لقمه‌ای که توسط دختران و پسران «نایس» سفیدپوش، در هنگام افطار، در بین مردم و بچه‌های کار در حال پخش بود. بچه‌های کاری که می‌زدند و می‌رقصیدند و شاد بودند و لقمه همدلی به دندون می‌گرفتند. کسی هم به روی خودش نیاورد که چی شد که آنها شدند کودک کار. بعد از تبلیغ، تیتراژ سریال شروع شد. تهیه‌کننده: «سیدمحمد امامی». نامی که با مساله گرفتن وام‌های کلان از صندوق ذخیره فرهنگیان پیوند خورده‌ و متهم به تخلف در پرداخت آن است. هماهنگی کاملی بود بین آن تبلیغ و این نام. یکی زایده یکی دیگر. لقمه همدلی (شما اضافه کنید دیوار مهربانی، یخچال مهربانی و ...) و وام‌های میلیاردی. خیری که تولیدش در بطن آن فساد نهفته‌ست. شاید تنها نکته مثبت قسمت اول، انتهای آن بود. آن زمان که در صحنه‌ای فرعی، مردی نشان داده شد که همراه انترش (میمونش) مردم را سرگرم کرده بود. آن صحنه من را یاد داستان کوتاه «انتری که لوطیش مرده بود» صادق چوبک انداخت. تنها نکته مثبت سریال همین بود. همین که سبب شد تا بعد از سال‌ها دوباره آن داستان عالی را بخوانم. داستانی که خواندن دوباره‌اش حالم را خوب کرد.