مادر و پسر

less than 1 minute read

Published:

روی آب رو مه سنگینی گرفته بود. زن و مردی کنار آب ایستاده بودند. مادر و پسر بودند گویی. تولد ۳۰ سالگی مرد بود. نوشته روی بادکنک گازی در دست مرد این رو می‌گفت. مرد، گونه‌هایی سرخ و چهره‌ای خجالتی داشت. زن از او عکس گرفت. مرد مکثی کرد و سپس بادکنک رو رها کرد. راه افتادند. بادکنک در میان ابرها گم شد و آنها از نظر.