مادرانه
Published:
جوجه مرغ دریایی کوچکی وسط خیابون راه میرفت. تاکسیای نزدیک میشد. به تاکسی اشاره کردم و جوجه رو نشان دادم. اشارهام رو ندید. چرخها مماس به جوجه گذشتند. دویدم و جوجه رو برداشتم. مادرش از بالا به سویم حمله کرد. جوجه رو در پیادهرو گذاشتم و رفتم. مادر، جیغکشان بدرقهام کرد.