تجربهای متفاوت
Published:
داشتم در میان صفحات روزنامه شرق در دنیای مجاز گشتی میزدم که صفحهبندی صفحه اقتصاد توجهم را به خود جلب کرد. چه صفحهبندی ناهمگونی داشت آن صفحه. نمیدانم آیا علتی در پس انتخاب و چیدمان مطالب وجود داشت و یا تصادف، آنها را کنار هم قرار داده بود. هر چه که بود صفحهای ساخته شده بود پر از جدایی. پر از تضاد. تضادی که با ظرافت، مطالب یک صفحه واحد را ساخته بود. تیتر اصلی صفحه «تبدیل رویاهای طبقه متوسطه به کابوس» بود. کابوس بیکاری. کابوس مشکلات اقتصادی. کابوسی که شاید هر روزه بخش بزرگی از جامعه ما را فرا میگیرد. و در پایین صفحه سمت چپ، تبلیغ رستورانی دیده میشد با شعار «تجربهای متفاوت ...». تبلیغی با عکس گوشت بره کبابشده. عکسی بغایت هوسانگیز. عکسی که بیهیچ گفتاری دهنکجی میکرد به تمام آن مطالب نوشته شده. به تمام آن رویاهای کابوس شده. و چه نکتهبینانه این دو مطلب کنار یکدیگر قرار گرفته بودند و طرح صفحهای واحد را میدادند. جلوهای از جامعه امروز ما. جامعهای پر از جدایی. پر از تضاد. تضادهایی که خود به آن آگاهیم. کنجکاویم مرا بر آن داشت تا چرخی در میان صفحات وب رستوران بزنم تا بدانم این رستوران چیست و کجاست. محل رستوران را یافتم. مرکز شهر تهران. خیابان کریمخان. و آنچه که در این بین بیشتر نظر مرا به خود جلب میکرد، ساختار صفحات وب رستوران بود. صفحاتی که تمام آن به انگلیسی نوشته شده بود. انگار که خود آنها نیز باور دارند بر این جدایی. و فراتر از آن، تاکید دارند که ما از جنس شما نیستیم. از جنس مردم کوچه خیابان. خیابان کریمخان. هر چند که خود در قلب تهرانیم. چه سادهانگارانه تصور کردهاند که نوشتن مطالب به زبان انگلیسی مایه تفاخرشان هست. انگاری که هر چه ما را به غرب شبیهتر کند، افتخاراتمان را هم بیشتر میکند.
نمیدانم. نگرانم. نگرانم از این تضاد. از این جدایی.
نمیدانم. نگرانم. نگرانم از این تضاد. از این جدایی.