تدی بیر
Published:
همیشه راس ساعت میرسند. بدون تاخیر. «م» ۱۴ سال دارد و «ع» ۱۶ سال. با هم زبان انگلیسی میخوانیم. دیروز سر کلاس، جملهای را از کتاب خواندم: what is your favorite toy؟ و آنها تکرار کردند. دوباره خواندم و آنها تکرار کردند. It's my teddy bear. حس غریبی بود تکرار این جملات با بچهها. چقدر این جملات میتوانست برای آنها بیمعنی باشد. آنها که دوران کودکی خود را در کارگاههای ساختمانی گذراندند. آنها که شاید هیچگاه فرصت بازی نداشتند. آنها که برای رهایی از وضع جانکاه خود به دل کوه و دریا زدند. و حالا من از آنها میخواهم تکرار کنند what is your favorite toy. «ع» پرسید که معنی teddy bear چیست. من در جواب سوال او چه میتوانستم بگویم. بگویم میشود آن خرس عروسکی «نایس» یا آن خرس عروسکی تهوعآور. کلاس ادامه داشت، من جملات را میخواندم و آنها تکرار میکردند، اما من انگار که دیگر سر کلاس نبودم.