کولی
Published:
دیشب، دوستی لینک فیلمی برام فرستاد. فیلم کوتاهی که سخت تاثیرگذار بود. ویدیویی که در آن کولیهای رومانیتبار سوئد لب به سخن گشوده بودند. کولیهای که هر روز آنها را در گوشهکنار این شهر میبینیم و بیتفاوت از کنارشان عبور میکنیم. کولیهای که در سردترین روزهای سال که ما در کنج گرم خانه خفتهایم، در لای پتوی فرسوده خود کنار خیابان چشمانتظار نگاهیاند. امید این فیلم به دیده شدن این افراد است. در فیلم، یکی از آنها برگهای در دست گرفته که روی آن نوشته: «سلام، اسم من لیلیاناست. من از رومانی آمدهام. من پولی برای غذا ندارم. حدس میزنم کسی این نوشته را نمیخواند، اما در ماه فوریه، من اجرای نمایشی دارم و علاقمندم که دو بلیط رایگان به شما به عنوان تشکر برای اینکه من را دیدید بدهم». برگهای مشابه این، توسط ۱۰ نفر در ۱۰ نقطه شهر نگه داشته شد تا شاید نگاهی به سوی آنها بچرخد. بعد از گذشت ۱۲ ساعت، تنها «یک نفر» یکی از آنها را دید. شرم کردم از خودم، شرم از اینکه شاید گاهی من هم جزو کسانی بودم که آنها را نمیدیدم.