گزینش
Published:
شهریور گذشته ایران رفتم تا در جلسه گزینش دانشگاه رشت شرکت کنم. جلسهای که مدتها چطور شرکت کردن در آن، دغدغه ذهنیام بود. دوگانگی بزرگی در مقابل سوالهای احتمالی پیش رویم بود. یک راه آن بود که آنچه که هستم و باور دارم را بیان کنم و دیگری آنکه آنچه آنها میخواهند بشنوند را به زبان آورم. نتیجه راه اول از پیش مشخص بود و پیشتر یک بار نتیجه منفی آن را تجربه کرده بودم. اما آیا باید این بار راه دوم را برمیگزیدم؟ سوال سختی بود. عزیزانی توصیه میکردند که هدف وسیله را توجیه میکند و بهتر است چشم بر روی آن یک ساعت مصاحبه ببندم تا بتوانم قدمهای بزرگتری در آینده بردارم. مدتها با این توجیه، خودم را قانع کردم، اما هر چه که به زمان مصاحبه نزدیکتر میشدم، تضاد درونیم بیشتر میشد. مگر نه اینکه میخواستم وارد دانشگاه شوم تا با روالهای غلط و دروغ و تقلب مبارزه کنم؟ مگر نه اینکه میخواستم از آزادگی و صداقت حرف بزنم؟ حالا چطور میتوانستم خودم، صداقت را زیر پا بگذارم؟ آیا اولین سوالی که بعد از ورود به دانشگاه با آن مواجه میشدم این نبود که چطور از سد گزینش عبور کردی؟ در جواب چه داشتم برای گفتن؟ بعد از سالهای طولانی که برای وارد شدن به هیات علمی دانشگاههای ایران تلاش کردم، اکنون نقطه پایانی بر آن گذاشتم. اما، راه جدیدی باید گشود ...